کربلا میخونمه ... (+)

زائران اربعین حسینی در بین الحرمین ... (+)
ماشاءالله ... 
سه روز مانده به اربعین حسینی ...
دیشب اتفاقی این مداحی رو شنیدم ... (+)
"یا من ارجوه لکل الخیر ...
کل الخیر فی باب الحسین (ع) ...
کل الخیر یعنی یک کلام بین الحرمین" ...

بله دیگه ...
خوشا به سعادت زائران کوی دوست ...
در این روزها و شب ها ...
که خیلی ها رفتند و خیلی ها به قولی جا ماندند و این حرف ها ... 
یک عکس یک بحث رو به وجود آورد ...

عکس خبرگزاری ایسنا ...
از خروج زائران اربعین حسینی از مرز مهران ... (+)
و مطلب شهیندخت مولاوردی ...
دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی ...
[چه پُست و مقام هایی داریم]! ... 
که نوشت:
چه اندازه رفتارهایمان با امامان بزرگواری که برای زیارتشان سر از پا نمی شناسیم ...
و نظافت را از ایمان می دانند، شباهت دارد؟! ... 

این شرح اضافه خانم دستیار ویژه، بعد از بدون شرح ایشون ... (+)
انتقادات زیادی رو برانگیخت ...
اینکه در عکس در مسیر صدها هزار نفر حتی یک سطل آشغال دیده نمیشه ...
اینکه در مرزهای ایران و عراق پارکینگ مناسبی برای زائران نیست ...
اینکه قیمت بلیت های مرتبط با پیاده روی اربعین بی حساب و کتاب بالا رفت ...
و مواردی از این دست، آیا نقض حقوق شهروندی هست یا نه ... ؟!
و ...
اما یک آقای به قول خودش ...
دکترای حقوق؛ سرگرم با هنر، رسانه و سیاست ...
وحید یامین پور ... (+)
هم نوشت:
الان توی طریق هستم ...
هرچی آشغال می بینم یاد اون خانم میافتم ...
بهش بگید زوار بیادش هستن ... 

البته اولین بار نیست که چنین توهین آمیز می نویسه ...
اونم در قبال یک خانم ...
فقط من موندم چرا و چطور به امثال ایشون میگن: ارزشی ؟! ... 
پوستر روزنامه فردای عاشورا ...

رتبه نخست سوگواره هنر عاشورایی ...
طراح محمدصادق محمدپور میر ... (+)
اجرا 1393 ...

محرم آمد ...
" خوش به حال کسانی که هم زنجیر می زنند ...
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز می کنند ...
هم سینه می زنند ...
و هم سینه دردمندی را از غم و آه نجات می دهند ...
هم اشک می ریزند ...
و هم اشک از چهره انسانی پاک می کنند ...
هم سفره می اندازند ...
هم نان از سفره کسی نمی برند ...
آن وقت با افتخار می گویند: یا حسین (ع) " ...
4 سال پیش ...
تقریبا در چنین روزی ...
خواستم عرض ارادتی داشته باشم به آقا امام حسین (ع) ...
اولین سال سوژه نگاری ام بود ...
لینک دانلود و متن شعر نوحه " یاس می گوید: حسین (ع) " ...
با صدای حسین فخری رو پُست کردم ...
در تمام این سال ها این پُست بیشترین بازدید رو به خود اختصاص داد ...
این استقبال - در این دنیای وانفسا - مرا بس ...

اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود ...

"بعد از آن واقعه سرخ، بلا سهم تو شد ...
خطبه اشک برای شهدا سهم تو شد ...
بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده عشق ...
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد" ...
امام جانم ...
![]()
رضا اسماعیلی ...
حر بن یزید ریاحی ...

"یک مشت ریگ بیابان بود ...
یک کوه سر به زیری ...
پابرهنه ...
دو قدم بر نداشته بود ...
موج دریا بغلش کرد ...
آغوش و اشک ...
آغوش ...
حتی برای او که راه بست" ...
حر بن یزید ریاحی ...

"در آن ظلمات و تاریکی ...
مردمک چشمانش نوری چشم نواز دید ...
خنکای نسیم بهشت صورتش را نوازش کرد ...
انگار تمام کائنات یکصدا او را میخوانند: برگرد ...
خودش را دست نسیم سپرد ...
راه گرداند" ...
حر بن یزید ریاحی ...

"یک طرف سیب بهشت، یک طرف گندم ری ...
انتخاب کرد ...
اما از حالش هیچ جا نگفته اند" ...
می خواستم تا عاشورا مطلبی ننویسم ...
جُز بازنشر پُست های ویژه محرم گروه فرهنگی هنری احرار ...
اما این موضوع بازی فوتبال ایران و کره جنوبی ...
در روز سه شنبه 20 مهر ماه ...
مصادف با عصر تاسوعا و شب عاشورای امسال، بدجور وارد حاشیه شده ...

حیف که وقت چندانی ندارم تا مثل قبل ...
داستان رو با ذکر منبع - از ابتدا تاکنون - براتون تعریف کنم ...
همین قدر بنویسم که:
3 موضوع در کشور ما عامل بسیاری از چالش هاست ...
1: پیش بینی نکردن امور ...
2: جوگیر و احساساتی شدن ...
3: به همدیگر اعتماد نداشتن ...
آنجا که باید درباره زمان مسابقه هوشیار بود و پیش بینی می شد ...
در خواب غفلت بودند یا هر چی ...
جوگیر و دو قطبی شدن افراد و گروه ها ...
نتیجه و مرحله بعدی این گونه غفلت ها و بی تدبیری هاست ...
تصمیم گیری متولیان امر برای فروکش کردن موج احساسات و هیجانات جامعه ...
نیز اقدام ناگزیر و گام اشتباه بعدی ...
و اشتباه اصلی - هم - نبود اعتماد در جامعه است ...

باید بررسی کرد ...
چرا این اعتماد به تماشاچیان فوتبال وجود نداره ...
که مسابقه رو با رعایت شأن و حفظ حرمت شب عاشورا برگزار کنند ... ؟!
حر بن یزید ریاحی ...

"شب را بهانه کرده بود که می خواهم تنها باشم ...
سکوت کرد ...
چند ثانیه ...
تو بگو چند دقیقه ...
و کنجی به فکر افتاد" ...
حر بن یزید ریاحی ...

"سنگ بود ...
که کوزه ها را ...
آینه ها را ...
و دل ها را بشکند ...
اما انگار کسی ...
از کوزه آینه ایِ دلِ خودِ سنگ ...
خبر نداشت" ... (+)
حر بن یزید ریاحی ...

"ابر شده بود خورشید را ...
سنگ شده بود آب را ...
راه را قدم به قدم ایستاده بود ...
تا مبادا کسی عبور کند ...
سرتاسر سوار ...
تو بگو ...
راه یک شبه بُن بست شده بود" ...
🔹