شنبه ششم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"نه هست های ما ...

چونان که بایدند ...

نه باید ها" ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

شنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"حتی اگر نباشی، می آفرینمت ...

چونان که التهاب بیابان ...

سراب را" ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

شنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"نه تاب دوری و نه تاب دیدار" ...

"زِ بس در دل گُل یادت شکوفاست ...

گرفته بوی گُل پیراهن من" ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

،

محمد اصفهانی

چهارشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

"آدم هایى هستند در زندگیتان ...

نمی گویم خوبند یا بد ...

چگالى وجودشان بالاست ...

افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان ...

و هر جزئى از وجودشان امضادار است ...

یادت نمی رود ...

هستن هایشان را ...

بس که حضورشان پر رنگ است ...

ردپا حک می کنند اینها روى دل و جانت ...

بس که بلدند باشند ...

این آدم ها را، باید قدر بدانى ...

وگرنه دنیا پُر است از آن دیگرهاى ...

بى امضایى که شیب منحنى حضورشان، همیشه ثابت است ...

بعضی از آدم ها ترجمه شده اند ...

بعضی از آدم ها فتوکپی آدم های دیگرند ...

بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند ...

بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی دارند ...

بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند ...

از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها جریمه ...

بعضی از آدم ها را چند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم ...

و بعضی از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت " ...

 

مرحوم قیصر امین پور روزی که این مطلب رو نوشت ...

احتمالا بازار کتاب داغ بود ...

تشبیه و تمثیل زیبایی داره این متن ...

یه جور مردم نگاری ...

آدم های امضادار ...

به نظرم همونایی هستند که من قبلا در موردشون نوشتم ...

تحت عنوان آدم های اورجینال ... (+)

آدم های خاص و قابل احترام ...

کسانی که ارزش دوستی، همنشینی و وقت گذاشتن رو دارند ...

درباره آدم هایی که فتوکپی دیگرانند – هم - حرف زیاد دارم ...

مفصل در موردشون خواهم نوشت ...

ان شاءالله ...

اما به بقیه آدم هایی که گفت، بیشتر - باید - فکر کنم ...

ناسلامتی روزگاری ما هم کتاب خوانی حرفه ای بودیم ...

اگرچه الان یه کتاب نخوان با عذاب وجدان شده باشیم ... 

برچسب ها :

قیصر امین پور

،

کتاب

،

یادم باشه

جمعه هجدهم دی ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

"هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم" ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

سه شنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

 

" گفت: احوالت چطورست ... !؟

گفتمش: عالی است مثل حالِ گُل ... !

حالِ گُل در چنگِ چنگیز مغول " ... !

برچسب ها :

قیصر امین پور

دوشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

   

" از تمامِ راز و رمزهایِ عشق ...

جُز همین سه حرف ...

جُز همین سه حرف ساده میان تهی ...

چیز دیگری سرم نمی شود ...

من سرم نمی شود ولی ...

راستی ...

دلم که می شود " ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

جمعه هفتم آذر ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

سپاس از همراهی همیشگیِ شما دوستان خوبم ...

دعوتید به سوژه نگارِ ساکن در بلاگ بیان .... :)

به آدرس:

شرمنده آقای بلاگفا ... !

من نخواستم آدرس مسدود شده شما رو نمایش بدم ... (+)

برخی دوستان اغفالم کردند و این روش رو پیشنهاد کردند! ... :))

و الّا من خودم راه دیگه ای برای عبور از تحریم شما در پیش گرفته بودم!! ... :|

برچسب ها :

سوژه نگار

،

وبلاگ

،

بلاگفا

،

بلاگ بیان

چهارشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

"هزار خواهش و آیا ...

هزار پرسش و اما ...

هزار چون و هزاران چرای بی زیرا ...

هزار بود و نبود ...

هزار شاید و باید ...

هزار باد و مباد ...

هزار کار نکرده ...

هزار کاش و اگر ...

هزار بار نبرده ...

هزار بوک و مگر ...

هزار حرف نگفته ...

هزار راه نرفته ...

هزار بار همیشه ...

هزار بار هنوز ...

مگر تو ای همه هرگز ... !

مگر تو ای همه هیچ ... !

مگر تو نقطه پایان ...

بر این هزار خط ناتمام بگذاری ... !

مگر تو ای دَم آخر ...

در این میانه تو ...

سنگ تمام بگذاری" ... !

 

برچسب ها :

اللهم عجل لولیک الفرج

،

قیصر امین پور

یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند ...

موج‌های پریشان تو را می‌شناسند ...

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ...

ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند ...

نام تو رخصت رویش است و طراوت ...

زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند ...

از نشابور بر موجی از " لا " گذشتی ...

ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند ...

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد ...

چون تمام غریبان تو را می‌شناسند ...

کاش من هم عبور تو را دیده بودم ...

کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط یک خبرنگار

"این روزها که می‌گذرد ...

هر روز ...

احساس می‌کنم که کسی در باد ...

فریاد می‌زند ...

احساس می‌کنم که مرا ...

از عمق جاده‌های مه‌آلود ...

یک آشنای دور صدا می‌زند ...

آهنگ آشنای صدای او ...

مثل عبور نور ...

مثل عبور نوروز ...

مثل صدای آمدن روز است ...

آن روز ناگزیر که می‌آید ...

روزی که این قطار قدیمی ...

در بستر موازی تکرار ...

یک لحظه بی‌بهانه توقف کند ...

تا چشم‌های خسته‌ خواب‌آلود ...

از پشت پنجره ...

تصویر ابرها را در قاب ...

و طرح واژگونه‌ جنگل را ...

در آب بنگرند ...

آن روز ...

پرواز دست‌های صمیمی ...

در جستجوی دوست ...

آغاز می‌شود ...

و قصه‌های واقعی امروز ...

خواب و خیال باشند ...

و مثل قصه‌های قدیمی ...

پایان خوب داشته باشند ...

روزی که آسمان ...

در حسرت ستاره نباشد ...

روزی که آرزوی چنین روزی ...

محتاج استعاره نباشد ...

ای روزهای خوب که در راهید ... !

ای جاده‌های گمشده در مه ... !

ای روزهای سخت ادامه ... !

از پشت لحظه‌ها به در آئید ... !

ای روز آفتابی ... !

ای مثل چشم‌های خدا آبی ... !

این روزها که می‌گذرد، هر روز ...

در انتظار آمدنت هستم ... !

اما ...

با من بگو که آیا، من نیز ...

در روزگار آمدنت هستم" ... ؟

برچسب ها :

قیصر امین پور

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹
برچسب ها