پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار
"چه اهمیت دارد ...
گاه اگر می رویند ...
قارچ های غربت ؟!" ...

چه اهمیت دارد سیمرغ بلورین سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر ...
به فیلمنامه و کارگردان چه فیلمی برسد ... ؟!
چه اهمیت دارد سیمرغ ها به احترام مادران شهید به پرواز در بیایند ...
یا برای هنرمندی که حاضر است برای ارضای نیاز طنز جامعه دست به هر کاری بزند ... ؟!
چه اهمیت دارد ...
جایزه بهترین موسیقی متن این جشنواره به آهنگساز سینمای هالیوود برسد ...
یا به فلان آهنگساز ایرانی ...
که با همه کمبودها و سختی ها می سازد و ایرانی می نوازد ... ؟!
چه اهمیت دارد جشنواره فیلم انقلاب اسلامی باشد یا شوی فشن غربی ... ؟!
چه اهمیت دارد فکر کردن به این اهمیت ها ... ؟!

توفیق اجباری شد به اتفاق دوستان همکار به جشنواره بین المللی فیلم فجر دعوت بشیم ...
گزینه اول روی میز بیشتر خبرنگاران، تماشای فیلم "چ" بود ... :)
بعد از آژانس شیشه ای، هیچ فیلمی از حاتمی کیا منو راضی نمی کرد ...
در حالی که دلم لک زده بود برای دیدن یک فیلم دفاع مقدسی ...
فیلمی که نذاره اون سال های آتش و خون فراموش بشه ...
فیلمی که تماشاگر رو به تحسین وادار کنه ...
و مظلومیت و مشکلات اون سال ها رو به تصویر بکشه ...
پرداختن به دفاع مقدس در میان این همه موضوع رنگارنگ و دهن پُرکن امروزی ...
انگیزه و اراده ای خستگی ناپذیر میخواد ...
که خدا رو شکر – هنوز - در وجود امثال حاتمی کیا ها پیدا میشه ...
فیلم چ ...
48 ساعت از زندگی شهید چمران رو در غائله محاصره شهر پاوه توسط ضد انقلاب ...
در اواخر مرداد 1358 روایت می کنه ...
شاید این فیلم نتونسته باشه ...
شخصیت شهید مصطفی چمران رو اون طور که در ذهن جامعه نقش بسته - نمایش بده ...

شاید چمرانِ این فیلم خیلی پررنگ و اسطوره ای نباشه ...
اما خیلی خوب به شخصیت پیچیده و چندبعدی اش اشاره شد ...
همین اشاره میتونه برای مخاطب کافی باشه تا چمران رو دوباره بشناسه ...
بپرسه، بخونه و فیلم و عکس های این شخصیت بزرگ رو ببینه ...
به دنبال سوال های بی جواب فیلم بره ...
که برخی ازش به عنوان یکی از نقطه ضعف های "چ" یاد می کنند ... (+)
حاتمی کیا اگر چه شخصیت چمران رو در "چ" کامل روایت نکرده ...
اما تونست به نام او دلیرمردی مردان جنگ رو نمایش بده ...
ترس و دلهره ناشی از جنگ و بی رحمی و آتش کور دشمن رو نشون بده ...
و مقاومت مردم بومی منطقه ...
و دفاع جوانان کرمانشاهی از پاوه رو در مقابل ضدانقلاب یادآور بشه ... (+)

و از شهید اصغر وصالی بگه، فرمانده گروه دستمال سرخ ها ... (+)
همسر شهید وصالی - مریم کاظم زاده؛ از خبرنگاران دوران دفاع مقدس ...
در خاطراتش نوشته:
"... گفت: حاضر بودی امشب برای عملیات همراه ما می آمدی ... ؟
گفتم: حاضر بودم سیمرغ می شدم و اصلا احتیاجی هم به شما نداشتم ...
و بالای ماشین هاتون پرواز میکردم ...
اصغر نگاهی به من کرد و گفت:
اگر سیمرغ هم بودی، نمیگذاشتم امشب بیایی" ...
جالبه امسال 6 سیمرغ به خاطر این فیلم به پرواز در اومد ...
کم بود یا زیاد به حق بود یا ناحق، مهم نیست ...
مهم اینه که ما درباره شهید اصغر وصالی ها ...
و آرمان هایی که تا آخرین قطره خونشون به دفاع از اون پرداختند ...
بیشتر بدونیم و بیندیشیم ...

"خدايا ...
ترا شکر می کنم که از پوچی ها، ناپايداری ها، خوشی ها ...
و قيد و بندها آزادم کردی ...
و مرا در طوفان های خطرناک حوادث رها ننمودی ...
در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ...
تو در کوير تنهايی، انيس شب های تار من شدی ...
تو در ظلمت نااميدی، دست مرا گرفتی ...
و کمک کردی که هيچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پيش بينی نبود ...
تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی ...
و در ميان ابرهای ابهام و در مسيری تاريک و وحشتناک مرا هدايت کردی" ...

از مناجات های شهید چمران ...