آسمون ابری عصر امروز رشت ...
پیش از باران ... :)
خیابان امام خمینی (ره) رشت ...
پیاده راه فرهنگی ...
عصر امروز ...
اینجا هنوز پاییز نیست ... :)
می توان اختلاف داشت ولی دعوا نکرد ...
زمان دانشجویی این جمله خاتمی، رئیس جمهور وقت رو ...
ابتدای جزوه اندیشه های سیاسی نوشته بودم ...
که این چنین اظهار نظر دوستان همکلاسی رو برانگیخت ... :)
الان که فکر می کنم ...
گفتگوی تمدن ها رو تمرین می کردیم، لابد ... :))
تبلیغات نوکیا 1100 ...
در سال 1384 ...
از آرشیو روزنامه ها ...
زمانی که خیلی دور نشده ...
سرعت تکنولوژی واقعا مثال زدنیه در این بخش ...
متن تبلیغات و نوع اقناع سازی مخاطب ...
برای مفید و لازم بودن گوشی موبایل در اون زمان قابل توجه هست ...
سهم باد و بارانند ...
برگ و شاخه های خشک ...
آبروی پاییزند ...
این انارهای سُرخ ...
محمد مهدوی اشرف ...
دعوتید به تماشای مناظری زیبا ...
از طبیعت کارت پُستالی روستای گردشگری سقالکسار ...
در 15 کیلومتری جنوب شهر رشت ...
واژه سقالکسار به معنای محل آب خوردن پرندگان است ...
گویا در گذشته پرندگانی مانند لک لک و سار به این محل می اومدند ...
و از چشمه اش آب می خوردند ...
وزش نسیم آرام دریاچه زیبای سقالکسار ...
لحظات عصرگاهی دیروز - واپسین روزهای مرداد ماه - رو خنک و دلچسب کرده بود ...
پاییز پارسال عکس شکلات مورد علاقه ام رو پُست کرده بودم ...
برای یادگاری از ایام! ...
اینم کیک مورد علاقه ما در تابستان داغ امسال! ... :)
فرزندان روح الله ...
امروز سالگرد تدفین شهدای گمنام مصلای رشت است ... (+)
سیزدهمین سالگرد خاکسپاری 8 شهید گمنام سال های دفاع مقدس در مصلای رشت ...
اما مراسمی برگزار نشد ...
خیلی ها گذرشون به مصلی در میدان توشیبای رشت خورده ...
نمی دونم از وجود این لاله های گمنام با خبرند یا نه ... ؟!
8 جوان 19 تا 28 ساله که آنجا به خاک سپرده شدند ...
و معلوم نیست 8 مادر چشم انتظار آنها در قید حیات هستند یا نه ... ؟!
اگر آره ...
کجای این مملکت اشکبار عزیزان خود هستند ... ؟!
با خودم عهد کرده بودم ...
در سالگرد تدفین این شهیدان به جای خانواده هاشون برم سر مزارشون ...
عصر یکی از روزهای هفته قبل رفتم، درش بسته بود ... !
خیلی بده که فقط دو بار در روز اجازه ورود به حرم شهدا داده میشه ... !
وقت اذان ظهر و مغرب ... !
روز شلوغی داشتیم از نظر خبری ...
حاشیه های انحلال تیم فوتبال بانوان ملوان بندرانزلی تمومی نداشت ...
خبرهای تکمیلی اش باید کار می شد ...
مدیرعامل باشگاه در دسترس نبود ...
همکاران به لطایف الحیل دنبالش بودند تا جواب بگیرند ...
مرخصی یک ساعته گرفتم و راهی مصلی شدم ...
آسمان صاف تا قسمتی ابری ...
هوا به شدت گرم و شرجی ...
و ترافیک کلافه کننده ...
به یادمان شهدا رسیدم، فاتحه خوندم و عکس گرفتم ...
دوست داشتم بیشتر بمونم ...
نه وقتش رو داشتم نه زمان مناسبی بود ...
آفتاب مستقیم بر یادمان شهدا می تابید ...
108 شهید گمنام در استان ما تدفین شده اند ...
8 شهید در مصلای رشت ...
100 شهید در 37 نقطه دیگر از گیلان ...
هنوز خیلی مونده تا میزبانان خوبی برای آنها باشیم ...
"امان از فراموشی لاله ها" ...
"در این قحط سال دمشقی" ...
"کاش به جای اینکه دل به دل راه داشت ...
دل از دل خبر داشت" ...
یادم نیست این تصویر رو قبلا پُست کردم یا نه ... ؟!
سال هاست با صحیفه سجادیه امام زین العابدین (ع) مأنوسم ...
این کتابِ جلد سفید رو - اما - 6 سالی هست که دارم ...
همیشه در دسترس گذاشتم ...
وقتی پیش بزرگی میری و زبانت بند میاد از حرف زدن ...
خیلی خوبه یکی به دادت برسه ...
و از طرف تو حرف دلت رو بر زبان بیاره ...
دعاهای حضرت امام سجاد (ع) در این کتاب زیبا برای من چنین حکمی داره ...
اعجاز آور و اطمینان بخش ...
مثل چند دقیقه پیش که خوندمش ...
در روز تولد امام سجاده نشینم ...
"خدایا؛
ای آن که بسیاریِ دعای خواهندگان تو را نمی رنجاند" ...
رادیوی خیابان رسالت رشت ...
این روزها غرق در گُل های بهاری ...
اما بی صدا ...
نظاره گر آمد و شد مردم و ماشین هاست ...
این گُل رنگارنگ - دو روز پیش - در حیاط محل کار جلوه گری می کرد ...
در هوای لطیف و بهاری 24 اسفند ماه ازش عکس گرفتم ...
در اینستاگرام پُستش کردم به عنوان بهار ...
در جواب کامنت دوستی نوشتم:
به نظرم اسفند هم باید یکی از ماه های فصل بهار اعلام می شد ...
دمای هوای گیلان - اما - از دیشب 10 تا 18 درجه کاهش یافت! ... (+)
همراه با بارش باران و وزش باد سرد ... !
حتی برف در مناطق کوهستانی استان ... !
اسفند ماه ثابت کرد؛
درسته به پیشواز بهار رفته اما یه ماه زمستونیه با تمام مختصاتش! ... :)
یخ زدیم امروز که واسه خرید رفته بودیم ...
ترافیک و چتر و باد و بارون و ...
اسفند ماه هم لجبازه ها! ... :))