سوژه نگار

" ایستادی به جنگ رو در رو ...

خنجر از پشت می زند دشمن " ... (+)

درود بر مدافعان وطن ...

پیکر شهید حسن عشوری امروز - زیر باران – تشییع و بدرقه شد ... (+)

28 ساله، مجرد ...

تک پسر خانواده ...

دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی زاهدان ...

اهل و ساکن رودسر استان گیلان ...

محل شهادت: چابهار استان سیستان و بلوچستان ...

روحش شاد ...

قبلا می نوشتیم ...

محل شهادت: عراق، سوریه ... !

الان می نویسیم ...

محل شهادت: ایران ... !

خداحافظ بلاگردان مردم ...

شکوهت مانده در اذهان مردم ...

تشییع پیکر شهدای آتش نشان حادثه پلاسکو ... (+)

پیکر شهید آتش نشان گیلانی فردا در رضوانشهر تشییع و خاکسپاری می شود ... (+)

شهید محسن روحانی سندیانی ...

روحش شاد ...

فرزندان روح الله ...

امروز سالگرد تدفین شهدای گمنام مصلای رشت است ... (+)

سیزدهمین سالگرد خاکسپاری 8 شهید گمنام سال های دفاع مقدس در مصلای رشت ...

اما مراسمی برگزار نشد ...

خیلی ها گذرشون به مصلی در میدان توشیبای رشت خورده ...

نمی دونم از وجود این لاله های گمنام با خبرند یا نه ... ؟!

8 جوان 19 تا 28 ساله که آنجا به خاک سپرده شدند ...

و معلوم نیست 8 مادر چشم انتظار آنها در قید حیات هستند یا نه ... ؟!

اگر آره ...

کجای این مملکت اشکبار عزیزان خود هستند ... ؟!

با خودم عهد کرده بودم ...

در سالگرد تدفین این شهیدان به جای خانواده هاشون برم سر مزارشون ...

عصر یکی از روزهای هفته قبل رفتم، درش بسته بود ... !

خیلی بده که فقط دو بار در روز اجازه ورود به حرم شهدا داده میشه ... !

وقت اذان ظهر و مغرب ... !

روز شلوغی داشتیم از نظر خبری ...

حاشیه های انحلال تیم فوتبال بانوان ملوان بندرانزلی تمومی نداشت ...

خبرهای تکمیلی اش باید کار می شد ...

مدیرعامل باشگاه در دسترس نبود ...

همکاران به لطایف الحیل دنبالش بودند تا جواب بگیرند ...

مرخصی یک ساعته گرفتم و راهی مصلی شدم ...

آسمان صاف تا قسمتی ابری ...

هوا به شدت گرم و شرجی ...

و ترافیک کلافه کننده ...

به یادمان شهدا رسیدم، فاتحه خوندم و عکس گرفتم ...

دوست داشتم بیشتر بمونم ...

نه وقتش رو داشتم نه زمان مناسبی بود ...

آفتاب مستقیم بر یادمان شهدا می تابید ...

108 شهید گمنام در استان ما تدفین شده اند ...

8 شهید در مصلای رشت ...

100 شهید در 37 نقطه دیگر از گیلان ...

هنوز خیلی مونده تا میزبانان خوبی برای آنها باشیم ...

"امان از فراموشی لاله ها" ...

فردا، میزبان 9 کبوتر خونین بال آسمان شهادتیم ... (+)

7 شهید گمنام ...

2 شهید شناسایی شده ...

رئیس جمهور شانس نداره ها! ... :))

یکی از تصاویر دیدار دیروز ایشون با خانواده شهید مدافع حرم ...

شهید حمیدرضا اسداللهی ... (+)

حمله شیمیایی ...

برای سردشت شیمیایی نوشته بود:

"سرم در دشت ...

جا مانده ...

دچار افکار شیمیایی ‌ام" ... 

تشییع 12 گل زهرایی شهید گمنام - امروز - در رشت ... (+)

"به این عکس ها خیره شو؛ خیره شو" ...

"امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست" ...

شهدا را یاد کنیم؛ حتی با یک صلوات ...

یادی از ﺧﻠﺒﺎﻥِ ﺷﻬﯿﺪ سید علی اقبالی دوگاهه ...

"ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﺍﻕ ﺭو ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺩﺑﺎﺭِ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺩﺭ 25 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ...

ﻭ ﺩﺭ 27 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺮﮔردی ﺟﺰء ﺍﻓﺴﺮﺍﻥ ﺍﺭﺷﺪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ...

ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺍﺭﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ...

ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥِ ﺗﺤﺖ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﯾﺸوﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ...

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺍﻟﻌﻘﺮﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻣﺰﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...

ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ اینکه ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ...

ﺿﺮﺑﺎﺕ ﻣﻬﻠﮑﯽ ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺎﻩِ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﻭﺍﺭﺩ کردﻩ ﺑﻮﺩ؛

ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺭﻋﺐ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ،

ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻮﺍﺯﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺳﺮﺍ،

ﺑﻪ ﻓﺠﯿﻊﺗﺮﯾﻦ ﻭ بی رﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ ...

به دﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡِ ﻣﻠﻌﻮﻥ ...

ﺩﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﯿﭗ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﻠﺒﺎﻥِ ﭘُﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛

ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ! ... 

ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺻﻞ ﻋﺮﺍﻕ دفن ﺷﺪ"! ... (+)

نرم افزارِ چند رسانه ای آنلاین با عنوانِ: 

"جنگی که بود، جنگی که هست" ... (+)

ماه رمضانِ هر سال و هر دوره رنگ و بوی خودش رو داره ...

سال های سال با مناجاتِ "ربنا" و تواشیحِ "اسماء الله" که قبل از اذان مغرب پخش می شد،

مأنوس بودیم و این سال ها هم برنامه زیبای "ماه عسل" خاطراتِ زیادی رو واسه ما رقم زده ...

ماه عسل برنامه ای متفاوت و موفق در سیمای جمهوری اسلامیه که مخاطبان زیادی داره ...

دیدن شادی و آرامش هموطنان ما - از هر قشر و گروهی که هستند - واقعا زیباست

به همون اندازه هم شنیدنِ غم ها، گرفتاری ها و آلامِ مردم ناراحت کننده و گاه مایه تأسفه ... !

این برنامه مناسبتی ماه مبارک، برکات و ثمراتِ زیادی داشت که گاهی همراه با شگفتی بود ...

از باز گرداندن کودک ربوده شده – محمد طاها - به آغوش خانواده اش گرفته

تا زندگی دوباره یک شهید - ایرج خرم جاه - برای خانواده چشم انتظارش

و موارد دیگه که فعلا کاری به آنها نداریم ...

برنامه امشبِ "ماه عسل" در کمالِ خوش سلیقگی

به این دو موضوع که پایانِ خوشحال کننده ای در سال گذشته داشت، پرداخت ...

محمد طاهای عزیز که امروز کمتر از 20 ماه داشت؛

تیر ماه پارسال در خیابان مجیدیه تهران از کالسکه ‌اش ربوده شد

و بعد از پیگیری های مراکز مذهبی و انتظامی و اطلاع رسانی و پوشش خبری خوبِ رسانه ها

و از جمله برنامه "ماه عسل" پس از حدود 2 ماه به آغوش خانواده اش بازگشت. .. (+)

دومین موضوعِ زیبا و خاطره انگیزِ ماه عسل؛

شناسایی شهیدِ گمنام و پایانِ فراقِ 27 ساله خانواده اش بود  ... (+)

و این هر دو برای ما در تابستانِ داغِ پارسال خیلی دارای اهمیت بود ...

و امروز با این برنامه و تجدید خاطره ای که شد - همه - نفسی از سرِ شُکر کشیدیم ...

به امید بازگشتِ امید به دلِ تمامِ آرزومندان ...

قسمتِ اولِ این برنامه که خیلی زیبا و نوستالژیک شروع شد ...

امیدواریم روزهای آینده هم شاهد سوژه ها

و موضوعات چشمگیر و قابل بررسی در این برنامه باشیم ...

این نکته رو هم یادآور بشم که

این برنامه سرشار از لحظات معنوی، عاطفی و احساسی، نتایجِ خوب و پُرباری خواهد داشت

اگر احسان علیخانی؛ مجری خوب و زحمتکش "ماه عسل"، این قدر دستپاچه نباشه ... !

"کاش در این رمضان لایق دیدار شویم" ...

گرامی باد یاد و خاطره شهیدان هفتم تير ماه:

سالروز شهادت شهيد دكتر بهشتی و 72 تن از ياران صديق انقلاب و رهبری ... (+)

و شهدای سالروز فاجعه انسانی بمباران شیمیایی سردشت؛

اولین شهر غیرنظامی شیمیایی شده در جهان ... (+)

شادی روح شهیدان و سلامتی جانبازانش صلوات ...

" نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود ...

اکران فیلم شروع شد:

ابتدای فیلم؛ سقف یک اتاق ...

دو دقیقه بعد همچنان؛ سقف اتاق ...

سه، چهار، پنج، ... هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق ... !

کم کم صدای همه در آمد ...

اغلب حاضران، سالن سینما را ترک کردند ...

ناگهان دوربین حرکت کرد ...

آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید ...

زیر نویس فیلم:

این تنها هشت دقیقه از زندگی یک جانباز بود و شما طاقت نداشتید" ... !

با تشکر از: آل یس ...

سوم خرداد ماه؛ سالروز فتحِ غرور آفرینِ خرمشهر گرامی باد ...

اردیبهشت، غیر از اینکه ماه زیبایی هاست؛ همیشه پُر از سوژه و خبرهای گوناگون بوده ...

خیلی بیشتر از همیشه ...

مثل همین روزها و کُلی موضوع برای نوشتن:

از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران گرفته تا مستند "من روحانی هستم"،

از شوراها و بود و نبودشون! تا هفته معلم ...

از ماه رجب و برکاتش و یکی چند موضوع دیگر تا همین موضوع که ترجیح دادم در اولویت قرار بگیره ...

روز جهانی یادبود قربانیان سلاح‌های شیمیایی ...

روز 29 آوریل بر اساس مصوبه کنفرانس کشورهای عضو کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی ...

و تصویب سازمان ملل متحد به این عنوان نامگذاری شده ...

جانبازان شیمیایی کشور ما ...

سال هاست که با آسیب‌های شیمیایی جنگ تحمیلی دست به گریبانند ...

چیزی بیشتر از سه دهه ...

و خیلی ها از جمله نویسندگان، شاعران، فیلمسازان و سایر هنرمندان سعی کرده اند ...

با آثارشون رنج های تدریجی و ناتمام قربانیان شیمیایی جنگ تحمیلی رو بازگو کنند ...

گرچه بیان حال و روز آنها که تک تک ثانیه های عمرشون تلخ می گذره و سخت؛ 

تقریبا غیر ممکنه ...

آنها که هر روز با هر نفس هزار بار شهید میشند ... 

چندی‌ست جان به حجم تنت جا نمی‌شود ...

هِی سرفه می‌کنی نفست وا نمی‌شود ...

بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است ...

اکسیژنی که در نفست جا نمی‌شود ...

گرگی گرسنه در ریه‌ات زوزه می‌کشد ...

تعبیـر خواب گرگ بـه رویـا نمی‌شود ...

دکتر که عکس‌های تو را دیده بود گفت: 

این زخم کهنه است؛ مداوا نمی‌شود ...

در شهر مدتی‌ست که در پیش پای تو ...

دیگر به احترام کسی پا نمی‌شود ...

این پرده‌های کرکره چـون پلک پنجره ...

چندی‌ست سمت آمدنت وا نمی‌شود ...

طعنه زده به دختر تو همکلاسی‌اش: 

این سرفه‌ها برای تو بابا نمی‌شود ...

امواج سینه تو به من یاد داده است ... 

دریا بدون موج که دریا نمی‌شود ...

دریای بی قرار! تو اسطوره نیستی ...

اسطوره با مبالغه افسانه می‌شود ...

جایـی که عقل مانع پـرواز آدمیست ...

عاقل‌تر آن کسیست که دیوانه می‌شود ...

پروانه از شراره آتش به هیچ وجه ...

پروا نکرده است که پروانه می‌شود ...

من با تو سوختم که بدانم چه می‌کشی ...

احساس سوختن به تماشا نمی‌شود" ...

اصغر عظیمی‌ مهر ...

 "چه می شد جهان به وقت استشمام بوی تلخ جنگ؛

ماسک صلح داشت؟" ... (+)

گروهک تروریستی جیش العدل ...

روز گذشته، در بیانیه‌ ای - در وبلاگ خود - مدعی شد:

جمشید دانایی فر؛ یکی از مرزبانان گروگان گرفته شده را به شهادت رسانده است ... (+)

"مسئولان

اگر سفرهای نوروزی شان تمام شده

حواسشان به

1 - 5

هم باشد" ...

با تشکر از: برزخ کلمات 

نمی دونم چرا در این جور اخبار به تکذیب ها؛ دل خوش می کنم  ... (+)

به بهانه 22 اسفند روز بزرگداشت شهدا:

" یه پلاک، که بیرون زده از دل خاک ...

روی اون، اسمیه از یه جوون ...

یه پلاک، از دل خاک ...

یه پوتین، فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین ...

استخون، یه کلاه با یه عکس وصیت نامه غرق خون ...

یه جوون، که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید ...

دختری، که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید ...

یه پدر، بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در ...

مادری، منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر ...

یه پلاک، از دل خاک ...

عشق یعنی یه پلاک، که زده بیرون از دل خاک ...

عشق یعنی یه شهید، با لبای تشنه سینه چاک ...

عشق یعنی یه جوون، یه جوونه بی نام و نشون ...

عشق یعنی یه نماز، با وضو گرفتن توی خون ...

عشق یعنی انتظار، تو دل یه مادر بیقرار ...

چشم تر مونده به راه، واسه نشون یه مزار ...

عشق یعنی یه پدر، که شب ها بیداره تا سحر ...

عشق یعنی یه خبر، خبر یه مفقود الاثر ...

یه پلاک، که بیرون زده از دل خاک ...

روی اون، اسمیه از یه جوون ...

یه پلاک از دل خاک " ... (+)

"عکس اول را گذاشت روی میز:

این پسر اولم محسن است ...

عکس دوم را درآورد و گفت:

این پسر دومم محمد - دو سال از محسن کوچک تر بود ...

عکس سوم را در آورد و خواست بگوید:

این پسر سومم ...

که دید شانه های امام می لرزد ...

فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:

 چهار تا پسرمو دادم که اشک شما رو نبینم" ... (+)

شادی روح امام و شهدا صلوات ...

یازدهم آذر ماه هر سال که میاد ...

گیلان، لبریز از یاد و نام بزرگمرد تاریخ این سرزمین - میرزا کوچک خان - میشه ...

امسال هم اخبار و مراسم متنوعی به مناسبت نود و دومین سالگرد شهادتش داریم ...

از برگزاری یادواره شهید میرزا کوچک خان جنگلی، همایش و نمایشگاه گرفته ...

تا شعرخوانی و اجرای بزرگ‌ترین نمایش خیابانی در رشت ...

داستان زندگی میرزا کوچک ...

پُر از رشادت است و حُبّ وطن ...

میرزا، سرشار از ادب بود و فروتنی ...

صریح اللهجه بود و طرفدار عدل و آزادی و حامی مظلومان ...

از وقتی داستان زندگی اش رو شنیدم ، به خصوص در کودکی هایم ...

از پایان تلخش یعنی مرگ در تنهایی و سرمای کوهستان ...

و بریدن سرش برای کسب جایزه خیلی متأثر شدم ...

می دونستم که تاریخ از این ظلم ها بسیار دیده ...

و این جنایت های بشری از زمان هابیل و قابیل بوده اما بریدن سر یک انسان ...

 وحشیانه ترین جنایتی است که میشه تصور کرد ... 

اصلا بخشی از مظلومیت امام حسین (ع) به همین مسأله مربوط هست ...

که یزیدیان ملعون چطور راضی به این کار شدند ... ؟!

اولین بار که در کتاب های درسی ام خونده بودم ...

سر یخ زده میرزا رو بعد از شهادتش از بدن جدا کردند ...

بسیار تأسف خوردم از اینکه چرا گاهی - آدم ها - به این درجه از قساوت می رسند ... ؟!

" خبر درگذشت میرزا ...

به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید ...

نامبرده به همراه شماری تفنگچی به خانقاه رفت ...

و اهالی را از دفن اجساد منع کرد ...

سپس دستور داد یکی از همراهان وی که رضا اشکستانی بود ...

سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند ...

محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده ...

و آنگاه به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی کرد ...

سر میرزا کوچک خان را در مجاورت سربازخانه رشت ...

تا مدت ها در معرض تماشای مردم قرار داده ...

و سپس خالو قربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردار سپه بود ...

آن را به تهران فرستاد ...

و به دستور سردار سپه در گورستان حسن آباد دفن کردند .... 

بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام - محرمانه  ...

سر میرزا را از گورکن تحویل و به رشت برده ...

و در محلّی موسوم به سلیمان داراب به خاک سپرد " ...

اون موقع که این مطالب رو می خوندم ...

فکرش رو هم نمی کردم که در دنیای به ظاهر پیشرفته و متمدن امروز هم ...

این سر بریدن ها ادامه داشته باشه ... !

اخبار و اقوال؛ فیلم ها و تصاویر زیادی از وحشی گری ها ...

و جنایات بشری که هر روز منتشر میشه ...

کشتار وحشیانه مردم بی دفاع و بی گناه توسط تکفیری ها ...

در کشورهایی چون سوریه، یمن، مصر، بحرین، عراق، پاکستان و افغانستان ...

از سوی وهابیون و سلفی ها ...

مثل سر بريدن 5 جوان سوری به وسیله گروهک تروريستی جبهه النصره در دمشق ...

یا سر بریدن سرباز جوان ارتش سوریه به دست عناصر القاعده ...

که خبرنگار آمریکایی تصاویرش رو به همراه متنی دردناک در اینترنت منتشر کرد ... 

مثل اینکه تا دنیا دنیاست؛ توحش دوران جاهلیت ادامه خواهد داشت ...

اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نمانده باشد ...

خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد ...

همچنان كه آكنده از ظلم و جور شده باشد " ...

به بهانه آغاز هفته دفاع مقدس ..

تا کی فقط بگیم: شهدا شرمنده ایم ... ؟!

طبق اعلام کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ...

شهدای گمنام تازه تفحص شده در 14 استان کشور و در 28 نقطه تشییع خواهند شد ...

خاکسپاری تمام شهدای گمنام والامقام در هفته پایانی شهریور ...

و هفته اول مهر (هفته دفاع مقدس) انجام می‌شود ...

فردا - در استان گیلان نیز ...

4 شهید گمنام در شهر لنگرود و یک شهید نیز در رشت تشییع می‌شود ...

مداحی  شهید گمنام سلام ...

با صدای مجتبی رمضانی ...

"دلم گرفته، بازم چشام بارونیه، وای، وای، وای ...

خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه، وای، وای، وای ...

شهید گمنام سلام، خوش اومدی، مسافر من، خسته نباشی پهلوون ...

شهید گمنام سلام، پرستوی مهاجر من، صفا دادی به شهرمون ...

وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید، تو مگه کجا بودی ... ؟!

وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید، تو مگه کجا بودی ... ؟!

وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد، مگه با آقا بودی ... ؟!

وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا (س) می چکید، تو مگه کجا بودی ... ؟!

شهید گمنام، دوباره زائرت شدم، وای، وای، وای ...

شهید گمنام، بازم کبوترت شدم، وای، وای، وای ...

شهید گمنام بگو، بگو به من حرف دلت رو، تا کی می خوای سکوت کنی ... ؟!

شهید گمنام بگو، پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی ... ؟!

راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره، چرا اینجا خوابیدی ... ؟!

راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره، چرا اینجا خوابیدی ... ؟!

راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد، خدا رحمتش کنه ... !

راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره، چرا اینجا خوابیدی ؟! ... :(

خودم می دونم، شرمنده پلاکتم، وای، وای، وای ...

مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم، وای، وای، وای ...

حق داری هر چی بگی، تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم ... !

حق داری هر چی بگی، به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم ... !

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم، تو فقط غصه نخور ... !

باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم، تو فقط غصه نخور ... !

باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم، تو فقط غصه نخور ... !

باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر می کنم، تو فقط غصه نخور !" ...

بعد نوشت:

بر روی دستان شهر ... (+)

گزارش تصویری تشییع پیکر پاک 5 شهید گمنام در رشت ... (+)

شادی روح امام و شهدا ...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...