
"در همان کودکی امام شدی" ...

"در همان کودکی امام شدی" ...
لیله الرغائب ...


"دلم گرفته ...
درست مثل لک لکی ...
که بال هایش را برای کوچ امتحان می کند" ...
گروس عبدالملکیان ...
"بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر" ...

"ای ولای تو مرا دلگرمی و بود و نبود" ...

امید دارم ...

"نه تاب دوری و نه تاب دیدار" ...

"زِ بس در دل گُل یادت شکوفاست ...
گرفته بوی گُل پیراهن من" ...

شهید سید مرتضی آوینی؛ سید شهیدان اهل قلم ...
20 فروردین 1372 در فکه آسمانی شد ...
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد ...

"مثل باران بهاری که نمی گوید کِی ...
بی خبر در بزن و
سر زده از راه برس" ...

خدایا ...
ای معبود من ...
از تو بخشش چیزی را می خواهم که عطای آن ...
از تو هیچ نمی کاهد ...
و برداشتن باری را خواستارم که بر گرفتن آن بر تو دشوار نمی آید ...
بند 7 از دعای 39 صحیفه سجادیه ...

"پریدن ...
کار گنجشک های بی جا و مکان است ...
آن گنجشکی که روی سیم برق نشسته ...
یا پایش گیر است ...
یا دلش" ...
اولین حافظ نوشت در سال جدید ...
" عمریست تا به راه غمت رو نهاده ایم ...
روی و ریای خلق به یک سو نهاده ایم ...
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم ...
در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم ...
هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده ایم ...
هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده ایم ...
عمری گذشت تا به امید اشارتی ...
چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده ایم ...
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته ایم ...
ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ایم ...
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز ...
بنیاد بر کرشمه جادو نهاده ایم ...
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال ...
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم ...
در گوشه امید چو نظارگان ماه ...
چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم ...
گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست ...
در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم " ...

حکایت بعضیا که به خودشون قول میدن ...
سال جدید سال متفاوتی داشته باشند! ... 
🔹