سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"طاقت فرساترین دردها تنهایی است ...

بی آشنا بودن است ...

گنج بودن و در ویرانه ماندن است ...

وطن پرست بودن و در غربت بودن است ...

عشق داشتن و زیبائی نیافتن است ...

زیبا بودن و عشق نجستن است ...

نیمه بودن است، ناتمام زیستن است ...

بی انتظار گشتن است ...

چنگ بودن و نوازنده نداشتن است ...

نوازنده بودن و چنگ نداشتن است ...

متن بودن و خواننده نداشتن است ...

در خلاء زیستن است ...

برای هیچ کس بودن است ...

برای زنده بودن کسی نداشتن است ...

بی ایمان بودن است ...

بی بند و بی پیوند و آواره بودن است ...

جهت نداشتن است ...

دل به هیچ پیوندی نبستن است ...

جان به هیچ پیمانی گرم نداشتن است ...

اینها دردهای وحشی بود ...

دردهای دل های بزرگ و روح های عالی ...

چگونه انسان می تواند باشد و رنج نکشد ...

باشد و دردمند نباشد" ... ؟

 

پ.ن:

نوشته اند: این مطلب از کتاب گفتگوهای تنهایی دکتر شریعتی است ...

خودم هنوز این کتاب رو نخوندم ... 

  

برچسب ها :

علی شریعتی

چهارشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

"کلاس پنجم (دبیرستان) که بودم ...

پسر درشت هیکلی ته کلاس ما می‌نشست ...

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود،

آن هم به سه دلیل؛ 

اول آن که کچل بود، دوم این که سیگار می‌کشید ...

و سوم - که از همه تهوع آورتر بود – اینکه در آن سن و سال، زن داشت ... ! 

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم،

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالی که خودم زن داشتم،

سیگار می‌کشیدم و کچل شده بودم ... ! 

تازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می‌کند ...

که در خودش وجود دارد" ... ! 

خاطره ای منسوب به دکتر علی شریعتی ...

گرامی باد یاد و نامش ... (+)

قبل نوشت ...

برچسب ها :

علی شریعتی

پنجشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

فردا روز قلم و گرامیداشت این ودیعه الهی است ...

زیباترین عبارتی که در این مورد به ذهنم میاد ...

آیه اول سوره مبارکه قلم است:

"ن وَ القَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ ...

سوگند به قلم و آنچه می ‏نويسند" ...

و زیباترین نوشته ...

مقاله دکتر شریعتی درباره قلم است ...

"قلم زبان خداست ...

قلم امانت آدم است ...

قلم ودیعه عشق است ...

قلم توتم من است" ...

پ.ن:

1 - پارسال در چنین روزهایی بداهه نوشتی در این مورد داشتم ...

دوست داشتید کلیک رنجه بفرمایید ...

 اندر حکایت قلم و کاغذ سفید ... (+)

2 - تبریک به همه دوستان نویسنده و اصحاب قلم ... :)

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

روز قلم

،

نوشتن

جمعه پانزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت توسط یک خبرنگار

"نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ...

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ...

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد ...

گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش ...

و او یکریز و پی در پی ...

دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد ...

و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد ...

بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را" ...

این شعر رو اولین بار دانش آموز که بودم ...

 از زبان معلم ادبیاتم شنیدم ...

آن روز ...

آن قدر تکرارش کردم که بر عمق جانم نشست ...

شعری منسوب به علی شریعتی ...

بالاخره آن طفلک گستاخ و بازیگوش، کار خودش رو کرد ...

گرچه یاد و نام شریعتی بعد از مرگش فراموش نشد ...

اما شاید لازم بود ...

خواب خفتگان خفته عصر ما، با نام او آشفته بشه ...

تهاجم فرهنگی تا آنجا پیش رفت ...

که توهین به شخصیت های برجسته تاریخ معاصر ما ...

دستاویز خوشگذرانی های موقت نسل امروز شده ...

داستان، با انتشار پیامک‌های طنز و هجو درباره شریعتی ...

و مطالبی که  برچسب شوخی با دکتر رو داشتند، آغاز شد ...

و به سرعت در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی گسترش یافت ...

هر بار که چشمم به یکی از این جوک ها و شوخی های نوشتاری میفته ...

یا از زبان کسی می شنوم با خودم میگم: 

صدای این سوتک، چقدر آزاردهنده است ... ؟!

آیا نباید از بی‌ اعتبار کردن بزرگان ...

و شوخی های سخیف با دیگر شخصیت های جامعه احساس خطر کرد ... ؟! 

برچسب ها :

نوشتن

،

علی شریعتی

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹
برچسب ها