سوژه نگار

"نظری به حال ما کن" ...

گفت و گو آیین درویشی نبود ...

ور نه با تو ماجراها داشتیم ...

شیوه چشمت فریب جنگ داشت ...

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم ... (+)

"ماییم و هوای تو" ... (+)

نمی ‌بینم نشاط عیش در کس ...

نه درمان دلی نه درد دینی ...

درون‌ ها تیره شد باشد که از غیب ...

چراغی برکند خلوت نشینی ... (+)

- "تو کجایی ... ؟

+ در گستره بی مرزِ این جهان ...

تو کجایی ... ؟ 

- من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام ... 

کنارِ تو" ...

هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار ...

هر کس به لایق گهر خود گرفت یار ... (+)

بار الها ...

"من هيچم ...

و تو در تمام هيچ من همه ای" ...

"گفت: گاهی دل بریدن رو به راهت می کند" ...

آرامش حاکم بر وبلاگ ...

در عصر آشفته بازار شبکه های اجتماعی و پیام رسان های موبایلی ...

شبیه داشتن جزیره ای کوچک هست در اقیانوسی بزرگ ...

دنج، آرام و رویایی ...

اختصاصی و به دور از قیل و قال ...

"کوتاه ترین فاصله برای دوست داشتن یک لبخند است" ...

"کوه گریه کرد و آبشار شد" ...  

"کوچ پرنده ها را دوست ندارم ...

پرنده ای که کوچ می کند ...

دل کندن بلد است ...

یاکریم ها و گنجشک های پشت پنجره و روی شاخه درختان ...

دوست داشتنی ترند ...

تا پرستوها و غازهای وحشی که ماندن بلد نیستند" ... 

آغازی بر پایان ... 

"روز ترا می خواند تا تو آغاز شوی ...

خورشید بر تو می تابد تا گرم شوی ...

با شکوه و با دوستی ...

با مهربانی و با عشق ...

پاسخش را بده با یک سلام و لبخند" ... :)

"گر از تو خموشم از فراموشی نیست" ... 

"همه بر سر زبانند و تو در میان جانی" ...

"دردسر بسیار دارد پاس دل ها داشتن" ... (+)

"دلم گرفته ...

درست مثل لک‌ لکی ...

که بال ‌هایش را برای کوچ امتحان می‌ کند" ...

 گروس عبدالملکیان ...