
"حدیث هر وقت می رسید ...
خانه زیر و رو می شد ...
کفش و لباس ملیحه را می پوشید ...
سوار من می شد ...
با عمو ایثار کشتی می گرفت ...
دیشب که آمد ...
نه حرف زد، نه خندید، نه شلوغ کرد ...
از عرفان پرسیدم: حدیث تب دارد ... ؟
گفت: نه، تبلت دارد" ... !

"حدیث هر وقت می رسید ...
خانه زیر و رو می شد ...
کفش و لباس ملیحه را می پوشید ...
سوار من می شد ...
با عمو ایثار کشتی می گرفت ...
دیشب که آمد ...
نه حرف زد، نه خندید، نه شلوغ کرد ...
از عرفان پرسیدم: حدیث تب دارد ... ؟
گفت: نه، تبلت دارد" ... !

اوکوتاماشه ...
"شاعرانِ ما ...
هزار سال از لب شیرین نوشتند ...
هر چه فرهاد بود مرض «گند» گرفت ...
شاعرانِ ژاپن اما ...
از ناوکِ مژگان ...
سُرنگ انسولین ساختند ...
ماکوتااوناشیم؟" ...

شعری از مجموعه منتشر نشده اکبر اکسیر ...
شاعر طنزپرداز گیلانی ... (+)
معادله ...
![]()
پدر، همه را به یک چشم می دید ...
پا توی یک کفش می کرد ...
و عوض خُر خُر، خِس خِس می کرد ...
جنگ که تمام شد ...
از پدر چیزی حدود سی درصد باقی مانده بود ...
حالا که دیپلم گرفته ام می فهمم ...
ما صد درصد به پدر مدیونیم ...
نه هفتاد درصد ...

برگرفته از:
کتاب پسته لال سکوت دندان شکن است ...
اکبر اکسیر ...
![]()
ناد علیا مظهر العجائب ...
میلاد حضرت علی ابن أبی طالب (ع) ...
حیدر کرار، مایه فخر خدا ...
مولای متقیان و مولود کعبه مبارک ...
روز پدر بر همه پدران بزرگوار مبارک باد ...
شادی روح پدرانی که در قید حیات نیستند نیز صلوات ...

🔹