پ. ن:
اومدم بنویسم ...
حل نشده مهندس! ... :|
که دیدم درست شد! ... :)
البته این مورد خیلی قبل تر از پنج شنبه شروع شده بود ...
به هر حال ...
امیدوارم دیگه مشکلی پیش نیاد ...
که من - بیشتر از این - شرمنده دوستان عزیز و خوانندگان محترم وبلاگ نباشم ...
پ. ن:
اومدم بنویسم ...
حل نشده مهندس! ... :|
که دیدم درست شد! ... :)
البته این مورد خیلی قبل تر از پنج شنبه شروع شده بود ...
به هر حال ...
امیدوارم دیگه مشکلی پیش نیاد ...
که من - بیشتر از این - شرمنده دوستان عزیز و خوانندگان محترم وبلاگ نباشم ...
دوست عزیزم ...
من بی معرفت نیستم ...
دوستان خوبم ...
من قصد رفتن ندارم ...
واقعیت ...
از عادت های بد یا خوبی که دارم ...
به خصوص – این سال های آخر ...
وبلاگ نویسی، وب خوانی و وب گردی ها رو - فقط - از رایانه اتاقم انجام میدم ...
این طور دوست دارم بیشتر ...
از لپ تاپ، تبلت، گوشی خودم یا این و آن ...
گاهی چطور بشه ...
از کامپیوتر محل کار و دیگران هم که ابدا و اصلا ...
این یعنی ...
وقتی اینجا - وبلاگ - هستم که فراغتی باشه ...
و چون این فراغ بالی، فراغ خاطری، اوقات فراغت و از این قبیل ها ...
خیلی کم شده واسم – به خصوص – این سال های آخر ...
پس نتیجه می گیریم که ...
وبلاگ نویسی، وب خوانی، وب گردی و کامنت نویسی و تبادل نظر ...
و خیلی از دوست داشتنی های وبلاگی ام هم کم و کمتر و کمرنگ شده ...
متاسفانه ...
دوستان خوبم ...
اینا رو به حساب بی مهری و بی معرفتی ام نذارید ...
به حساب بی مهری و بی معرفتی روزگار بذارید ...
روزگار در این سطر یعنی خیلی عوامل ...
مثلا ...
تا پیش از این ...
ما بودیم و سرعت پایین، اختلال یا محدودیت های موردی اینترنت ...
با وضعیتی که پیش اومد ...
بهتره بگیم: پیش آوردند! ...
ما هستیم و قطعی های پیاپی و گاه قطع کامل شبکه جهانی اینترنت ...
لعنت بر هر چه مردم آزار ...
مثلا اونایی که اینترنت رو به این روز درآوردند! ...
ببخشید دیگه ...
بسیاری از وبلاگ ها باز نمیشن حتی ...
اغلب خطا و اِرور های بیخودی ...
مثل - کد تصویری وارد شده صحیح نمی باشد ...
و از این قبیل ها ...
بخشی به وضعیت ناجور اینترنت برمی گرده ...
بخشی هم به اینکه مدیران سرویس های وبلاگ دهی ...
مثل اینکه - وبلاگ ها رو رها کردند به حال خودشون ...
همه اش error ...
نه آپدیتی، نه تنوعی ...
پس نتیجه می گیریم که ...
امکان و فرصت بیشتر اگر داشتم ...
به سوژه های بسیار این روزها می پرداختم ...
به کامنت خصوصی های بسیاری از دوستان با معرفت جواب می دادم ...
حکایت تبادل نظر و کامنت های عمومی هم که دلیل دیگه ای داره و بماند ...
به دوستانی که تولدشون هست تبریک می گفتم ...
یا قدم نو رسیده ها رو ...
یا چاپ کتابشون رو ...
و از این قبیل ها ...
این بداهه رو به سبک انشاهای قدیم نوشتم ...
به خصوص این قسمت های پس نتیجه می گیریم که رو ...
به هر حال ...
ممنون که سر می زنید ...
و مرسی که هستید ...
به قول بعضیا ...
امیدوارم هر چه زودتر آرامش به فکر و دل همه ما برگرده ...
و خبرهای خوب برای هم بنویسیم ...
ان شاءالله ...
بلاگفا دیگه شورش رو در آورده! ...
باز رفته به سمت کامنت خوری ...
حالا خوبه ما مثل قبل درگیر این برنامه ها نیستیم ... (+)
اما خُب این طوری هم که نمیشه ...
جناب علیرضا خان شیرازی ...
وسط توییت بازی هاتون کمی هم به فکر کاربران این سایت باشید، خب! ...
حالا هِی خصوصی بنویسید! ...
چرا خصوصی نویسی؟! ...
من - به سهم خودم - راهِ کامنت نویسی رو براتون هموار کردم! ... (+)
شما هم مرحمت فرموده ما را مِس کنید! ...
نه این نبود! ...
شما هم مرحمت فرموده نظرات مرتبط رو عمومی بنویسید، خُب ...
لطفا ...
در صورت امکان ...
اگر میشه ...
چرا این همه سِکرِت شدید؟! (2 نمره) ...
در مدتی که مطالب کامنت بسته پُست کردم اینجا ...
هر وقت قول و نظر پر محتوایی خوندم ...
از طرفی شرمنده شدم از زحمت دوستان و خوانندگان برای نوشتن نظرات ...
از طرفی هم پشیمون از پُست های کامنت بسته ...
از این نظر که برخی نظراتِ دوستان درباره این سوژه ها واقعا مفید هستند ...
و حیفه که بقیه از این مطالب و نقطه نظرات محروم باشند ...
بنابراین از امروز امکان کامنت نویسی این مجله اینترنتی رو فعال کردم ...
بیشتر بابت نمایش نظرات و کامنت های مرتبط با موضوع ...
اینم - اندکی تحول در سال جدید!! ... :)
یه مورد عجیب و غریب ... !
چیزی شبیه یک معمای وبلاگی ... !
شایدم در حد یک فرضیه مجازی ... !
به هر حال می نویسم بلکه حل بشه این مسأله ...
اینکه مدتیه – بیشتر از چند ماه - کامنت هام به دوستان نمی رسه، گویا ... !
به خصوص در بلاگفا ... !
مثلا وبلاگ های مهناز عزیز، مریم خانم و میم.عین بزرگوار ...
و خیلی خیلی از دوستان دیگه ...
اگر رسیده و من نمی دونم که هیچ ...
اما اگر تا حالا کامنتی از من نرسیده ...
ایها الناس ...
بدانید و آگاه باشید ...
درسته که دیگه مثل گذشته فرصت وب خوانی و کامنت نویسی ندارم ...
درسته که – مثلا - اختلافات فکری، عقیدتی و سیاسی با هم داریم، شاید ... !
درسته که کمی بداخلاقم - در حد کمی رو قبول دارم ! ... :)
اما بی معرفت نیستم ...
حتما و حتی المقدور به کامنت هایی که میرسه، جواب میدم ...
پس اگر تا حالا کامنتی از من نرسیده ...
بدانید و آگاه باشید ...
من بی تقصیرررم ...
ممکنه به هر دلیلی دامنه ir رفته باشه توی لیست سیاه، مثلا ... !
یا هر چی ...
چند نفر از شما از این صندوق پُست ها دیده اید ... ؟!
یا استفاده کرده اید ... ؟!
اصلا در میان شما کسی هست که نامه نگاری کرده باشه ... ؟!
منظورم نامه های کاغذی و تمبر و پاکت و پُست و اینهاست ...
من که بارها و بارها نامه نوشتم ...
از کودکی تا حدود 12 سال پیش ... !
البته هیچ وقت در این صندوق ها نامه ننداختم ...
نمی دونم چرا بهشون اعتماد نداشتم ... ؟!
همیشه نامه ها رو به اداره پُست تحویل می دادم ...
چه وقتی بچه بودم ...
و برای برنامه های تلویزیونی که دوست داشتم، نامه می نوشتم! ...
یا در مسابقات شرکت می کردم ... !
چه زمان نوجوانی که برای روزنامه ها و مجلات مورد علاقه ام مطلب می فرستادم ... :)
چه زمان دانش آموزی و دانشجویی ...
که به جای تلفن و درد دل با دوستانم در شهرها و استان های مختلف ...
واسه هم نامه می نوشتیم - هر از گاهی - و یک دل سیر حرف می زدیم از خودمون ...
و چقدر شیرین بود لحظاتی که جواب نامه به دست ما می رسید ...
شاید برای همین باشه که حوصله چت کردن ندارم ... !
برخی دوستان می دونند چقدر در چت کردن بد اخلاق و بی انضباطم !؟ ...
به همون اندازه در کامنت نوشتن با حوصله و مهربانم، شاید ! ...
بگذریم ...
چی شد این موضوع به ذهنم اومد ... ؟!
پُست های وبلاگ ...
بازم - تا اطلاع ثانوی - کامنت بسته خواهد شد ...
این پُست و صندوق پُستش - اما - ثابت می مونه ...
حرف و حدیث و پیام و پیغامی - اگر هست - اینجا ارسال کنید ...
حرف و حدیث و پیام و پیغامی - اگر نیست – هم که سپاس و دیگر هیچ! ... :)
بعد از مدت ها ...
سلام بر دوستانِ بلاگفایی ...
البته اگر دوستی باقی مونده باشه ... !
با اتفاقی که در بلاگفا افتاد ...
و بلائی که سر پُست ها و کامنت های دو سال گذشته اومد ...
انگیزه نوشتن در اینجا به کلی در من از بین رفته بود ...
به خصوص که ...
قالب قبلی وبم - که خیلی دوستش داشتم - رو هم قبول نکرد ...
به خاطر برخی سایت های آپلود عکس که در اون استفاده شده بود ...
بعد از اون هر قالبی روی این وب گذاشتم، خوشم نیومد ... !
تا اینکه این قالب رو در وب یکی از دوستان خوبم دیدم، فعلا خوشم اومد ...
همین انگیزه ای شد که سوژه نگارِ بلاگفا رو بروز کنم ...
الان حسّ زلزله زده ای رو دارم که به خونه اش برگشته! ... :|
سلام بلاگفا جان ...
خوش اومدی ... :)
امیدوارم رفع کسالت شده باشه ...
الان خسته ام، تازه از سرکار اومدم ...
ریا نباشه! - روزه ام ...
توی دمای 33 درجه امروزِ رشت - تشنه و گرسنه ...
به خودم حق میدم که رمز عبور وبم رو فراموش کرده باشم ... !
بعد حدود 2 ماه بی استفاده بودنش! ... :|
درود به همه خوانندگان و دوستان بلاگفایی ام ...
البته اگر باشند هنوز ... !