سه شنبه سی ام آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم ...

چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم ...

غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم ...

به شهر خود روم و شهریار خود باشم ...

ز محرمان سراپرده وصال شوم ...

ز بندگان خداوندگار خود باشم ...

چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی ...

که روز واقعه پیش نگار خود باشم ...

ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان ...

گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم ...

همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود ...

دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم ...

بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ ...

وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم ...

پی نوشت:

فال حافظِ شب یلدای من! ... 

برچسب ها :

حافظ نوشت

،

یلدا

یکشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

بیشتر قسمت های سریال ماه و پلنگ رو دیدم تا حالا ...

این پُست به خاطر نقد و تجزیه و تحلیل اش نیست ...

سریال هنوز تموم نشده ...

یادش بخیر دانشکده ...

درس تجزیه و تحلیل برنامه‌های رادیو و تلویزیون ...

سه واحد بود ...

هنوزم با همون دید فیلم و سریال و حتی کارتون تماشا می کنم ...

گرچه قبل از این رشته دانشگاهی هم فیلم دیدنم همین طور بود ...

بگذریم ...

دو موضوع همزمان با تماشای این سریال به نظرم جالب اومد ...

یکی - این بیت از غزل سعدی:

"ملکا، مها، نگارا، صنما، بتا، بهارا ...

متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری"؟! ... (+)

که داداشم به دختر 7 ساله اش یاد داده، بخونه ...

به خصوص وقتی که اسم ملکا رو در این سریال صدا می زنند! ... :)

من خودم - البته - این شعر سنایی غزنوی به یادم میاد:

"ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی ...

نروم جز به همان ره که توأم راه نمایی" ... (+)

مورد دیگه ...

کامنت های اینستاگردها ...

در صفحات بازیگران و عوامل این سریال در اینستاگرام هست ... !

ببینید مثلا:

- امشب به شعر و قصه گذشت ...

نتیجه گیری: کتایون به محسن نمیگه اجاقش کوره ...

اما بهش میگه مانی رو بیار پیش ما ...

- شانس آوردی فریدون بخشیدت ...

- کله شقی نکنی بلایی سر مانی بیاری ...

- ن بابا هنوز تکلیف شرکت کتی معلوم نشده ...

بعد حاج صنعان ب پسرش گفت کمک محسن کن با تمام ثروت اونم مونده ...

کتی ب ملکا گفت دو قبر کندم یکی برا تو یکی معلوم نیست برا کی ...

تکلیف اون قبرم معلوم نیس ...

- با این نقشت همه رو از خودت متنفر کردی ...

- بنظر من پسر عموی کتایون با ملکا ازدواج میکنه ...

- شخصیت ملکا دیگه زیادی خوبه ...

این مردها رو نباید بهشون رحم کرد ...

چون هر وقت باشه زهرخودشونو میریزن ...

هنوز زنی نشده که از مردی لطمه نخورده باشه ...

پس لازم نیست این همه گذشت ...

- واقعا متاسفم واسه کارگردان این فیلم همش شده تصادف ...

و رفتن زیر ماشین ؟؟ این چه وضعشه ... ؟؟

بهتر نیست اسم فیلمو عوض کنین تصادف ... ؟؟

گرفتیمون مسخره ... ؟؟

- کلن رسالت این فیلم نشان دادن تصادف در روز عقد می باشد ... !

 

و سایر نظرات و نوشته ها که در برخی موارد به چت های گروهی تبدیل میشه ...

یه چیزی تو مایه های اظهارنظرهای بعد تماشای فیلم در سینما ...

که تماشاچی ها در حال خروج از سالن به همدیگه میگن ...

یا صحبت های دانش آموزان دختر در وسایل حمل و نقل عمومی ...

درباره فیلم و سریال ها ...

و مواردی از این دست در دنیای واقعی ...

این حرف ها چه از سر جوک و خنده و مسخره باشه ...

چه برای سرگرمی و وقت گذرانی ...

چه نظر واقعی نویسنده ها ...

یه پیام مشترک داره ...

آدم ها دوست دارند حرف بزنند ...

هر چی پیش آمد خوش آمد ...

هر موقعیتی گیرشون اومد ...

در هر نسل و عصر و دورانی به نحوی ...

آدم ها دوست دارند ابراز عقیده کنند ...

و اظهار وجود ...

هر کی به اندازه وسع و بضاعتش ...

درک و سطح فکر و منطق و دانایی اش ...

یکی میشه سخنران و خطیب و عالم و دانشمند ...

یکی میشه بازیگر و هنرمند ...

یکی میشه کامنت نویس پای صفحه اینستاگرام ستاره ها و افراد مشهور ...

آدم ها دوست دارند با دیگران ارتباط برقرار کنند ...

این بخشی از پدیده های ارتباطی امروزی هست که اغلب دیده نمیشه ...

 به قول سهراب:

کار ما شاید این است ...

 که میان گل نیلوفر و قرن ...

پی آواز حقیقت بدویم ...

برچسب ها :

سعدی

،

سهراب سپهری

،

صدا و سیما

،

فضای مجازی

جمعه بیست و ششم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"ماه فرو ماند از جمال محمد (ص) ...

سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)" ...

میلاد نور مبارک ...

برچسب ها :

سعدی

سه شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"کوچ پرنده ها را دوست ندارم ...

پرنده ای که کوچ می کند ...

دل کندن بلد است ...

یاکریم ها و گنجشک های پشت پنجره و روی شاخه درختان ...

دوست داشتنی ترند ...

تا پرستوها و غازهای وحشی که ماندن بلد نیستند" ... 

برچسب ها :

سه شنبه های من

سه شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

 خُب ...

اینم که بالاخره اختراع شد! ... :)

سه شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

ساعت سه و نیم بامداد گوشی ام زنگ خورد! ... 

روی ویبره بود ولی وقتی از خواب بیدارت کنه ...

همونم گوشخراش و آزاردهنده است! ... 

شماره اش ناشناس بود ... 

توی دلم به هر چه مردم آزار بد و بیراه گفتم! ... 

آخه اون وقت و ساعت چه موقع زنگ زدن بود!؟ ... 

حتی اگر اشتباه هم گرفته باشه ... 

کورمال کورمال و غرولند کنان ...

نگاهی به تماس های قبلی گوشی ام انداختم ... 

بلکه شماره اش در فهرست تماس های گذشته باشه ...

محض کنجکاوی ...

که یهو دستم خورد به شماره یکی از مدیران محترم استانی! ... 

و زنگ زدن بهش در اون ساعت شبانه روز! ... 

قطع کردم ... 

اما تا نماز صبح خوابم نبرد! ... 

با خودم گفتم:

لابد اون بنده خدا هم همین بلا سرش اومده بود که بهم زنگ زد! ... 

و الّا اون وقت و ساعت چه موقع زنگ زدن بود!؟ ... 

دوشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

آخر پاییز ...

"وفاداری آدم ها رو زمان مشخص می کنه ...

نه زبان" ...

شنبه بیستم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"یاد آر زِ شمع مُرده یاد آر" ... 

سومین سالگرد درگذشت دکتر کاظم معتمدنژاد ... (+)

پدر علوم ارتباطات ایران ...

در سالن شهید همت دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد ... (+)

برچسب ها :

علوم ارتباطات

،

روزنامه نگاری

،

خبرنگاری

،

یک خبرنگار

جمعه نوزدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

خدایا ...

پس درود فرست بر محمد و آل او ...

و آنچه را برای من پسندیده ای، محبوب من گردان ...

بند 6 از دعای 15 صحیفه سجادیه ...

برچسب ها :

صحیفه سجادیه

پنجشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

" آقا، ردای سبز امامت مبارکت ...

پوشیدن لباس خلافت مبارکت ...

ای آخرین ذخیره زهرایی حسین (ع) ...

آغاز روزگار امامت، مبارکت " ... 

برچسب ها :

اللهم عجل لولیک الفرج

چهارشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

جمعه دوازدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"گر دوست واقفست که بر من چه می رود ...

باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست" ...

برچسب ها :

دوست

،

سعدی

پنجشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

روحش شاد ...

برچسب ها :

میرزا کوچک خان

سه شنبه نهم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

يا حضرت غريب ...

سلام امام رضا جان ...

دوشنبه هشتم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

" آمده بود اخلاق‌ را زنده کند ...

آمده بود تا دختران حق زندگی داشته باشند ...

آمده بود تا صدای خنده بلند شود ...

آمده بود تا آتش جنگ خاموش شود ...

رفت ...

راه را گم کردند ...

اخلاق را سر بریدند ...

دختران را خفه کردند ...

خنده ممنوع شد ...

و آتش جنگ به همه جا سر کشید ...

دین محمد (ص) در انتظار منجی‌ (عج) است ...

تا دوباره زنده شود " ...

برچسب ها :

اللهم عجل لولیک الفرج

شنبه ششم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"نه هست های ما ...

چونان که بایدند ...

نه باید ها" ...

برچسب ها :

قیصر امین پور

شنبه ششم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

عجب دنیایی ... ؟!

دو حادثه تلخ ...

پشت سر هم ...

این همه آدم از بین رفته اند ...

گروهی بر اثر حمله تروریستی در حله عراق ... (+)

گروهی بر اثر برخورد دو قطار در سمنان ... (+)

همه زائر ...

همه هموطن ...

به جای اطلاع رسانی سریع و صحیح ...

پاسخگویی راست و درست ...

هدایت و مدیریت افکار عمومی ...

واکنش های عجیب و غریب ... !

عده ای این اخبار رو نادیده گرفتند! ... (+)

عده ای از این خبرها خوشحال شدند ... !

برخی دنبال تسویه حساب های جناحی افتادند ...

برخی هم به فکر تبلیغ انتخاباتی ... !

و در این میان ...

امان از دل خانواده های داغدار ...

وای به حال خانواده های چشم انتظار ...

آنها که عزیزان و بستگان شون در این راه و مسیرها بودند ...

و بدا به حال اعتماد عمومی ...

و دیگر اینکه ...

به جای درخواست استعفا و شمع روشن کردن و این ادا اطوارها ...

کاش کمی وجدان کاری در جامعه مُد بشه ...

برچسب ها :

حوادث

جمعه پنجم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

"پروردگارا،

دو نعمت را در درونم زیاد کن ...

ایمان و صبر ...

که اولی، داشته هایم را بیشتر می کند ...

و دومی، نداشته هایم را نزدیک تر" ...

برچسب ها :

من لی غیرک

،

برف

پنجشنبه چهارم آذر ۱۳۹۵ ساعت توسط یک خبرنگار

برف پاییزی در رشت ... (+)

سفید مثل برف ...

برچسب ها :

لذت عکاسی

،

برف

،

گیلان

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹
برچسب ها