یکی یه جا نوشته بود:
به قول بچه های امنیت دیجیتال ...
چیزی که میاد روی اینترنت هیچ وقت حذف نمیشه ...
یکی یه جا نوشته بود:
به قول بچه های امنیت دیجیتال ...
چیزی که میاد روی اینترنت هیچ وقت حذف نمیشه ...
در میدان تره بار خیابان بهار شمالی خرید می کردم ...
وقتی پای صندوق رسیدم ...
جوانی که پشت دخل ایستاده بود، با لبخند پرسید: رمز موفقیت ... ؟
و من خنده کنان رمز کارتم را گفتم ...
پیش خودم گفتم: چه با ذوق ... !؟
راه افتادم ...
شنیدم که از بعدی می پرسد: رمز پیروزی ... ؟
و از بعدی: رمز جوانی ... ؟
مریم پورثانی ...
بعضیا توی وقت آزادشون باهات حرف می زنند ...
و بعضی هم وقتشون رو آزاد می کنند که باهات حرف بزنند ...
تفاوت ها رو یاد بگیرید (بگیریم) ...
زیباترین هندسه زندگی این است که پلی از امید بسازی ...
بالاتر از دریای ناامیدی ...
روز قلم خجسته باد ...
به آنان که با قلم ...
تباهی دهر را به چشم جهانیان پدیدار می کنند ...
کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم ...
همچون آینه ای است که خود را در آن می بینیم ...
هنگامی که نام خدا را می شنوی ...
اگر ابتدا موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید ...
به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می بری ...
هنگامی که نام خدا را می شنوی ...
اگر ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید ...
به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است ...
چهل قاعده شمس تبریزی ...
برگرفته از:
کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک ... (+)
🔹 تماااااام ❤️
پرسپولیس ایران 2 - الجزیره امارات 1 ...
🔸 صعود به یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا ...
🔹 یکی هم نوشته بود:
ما که صعود کردیم ... :)
به امید صعود تیم دیگر کشورمان ذوب آهن اصفهان ! ... (+)
یک معلم فقط می گوید ...
یک معلم خوب توضیح می دهد ...
یک معلم عالی مثال می آورد و تشریح می کند ...
و بهترین معلم الهام بخش می شود ...
ویلیام آرتور وارد ...
هنوز ما را اهمیت گفت نیست ...
کاشکی اهلیت شنیدن بودی ...
تمام گفتن می باید و تمام شنودن ...
در دل ها، مُهر است ... !
بر زبان ها، مُهر است ... !
و بر گوش ها، مُهر است ... !
مقالات شمس تبریزی ...
آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید ...
جغدی روی كنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می كرد ...
رفتن و رد پای آن را و آدم هایی را می دید كه به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند ... !
جغد اما می دانست كه سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند ...
درها می شكنند و دیوارها خراب می شوند ...
او بارها و بارها تاج های شكسته ...
غرورهای تكه پاره شده را لابهلای خاكروبه های قصر دنیا دیده بود ...
او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند ...
و فكر می كرد شاید پرده های ضخیم دل آدم ها، با این آواز كمی بلرزد ....
روزی كبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را كه شنید ...
گفت: بهتر است سكوت كنی و آواز نخوانی ...
آدم ها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان می كنی. دوستت ندارند ...
میگویند: بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری ...
قلب جغد شكست و دیگر آواز نخواند. سكوت او، آسمان را افسرده كرد ...
آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان كنگره های خاكی من ... !
پس چرا دیگر آواز نمی خوانی ... ؟
دل آسمانم گرفته است ...
جغد گفت: خدایا! آدم هایت مرا و آواز هایم را دوست ندارند ...
خدا گفت: آواز های تو بوی دل كندن میدهد و آدم ها عاشق دل بستن اند ...
دل بستن به هر چیز كوچک و هر چیز بزرگ ...
تو مرغ تماشا و اندیشه ای ... !
و آن كه میبیند و میاندیشد، به هیچ چیز دل نمیبندد ...
دل نبستن، سخت ترین و قشنگ ترین كار دنیاست ... !
اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو، حقیقت است و طعم حقیقت، تلخ ...
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره های دنیا میخواند ...
و آن كس كه می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست ...
كه می گوید:
آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید ...
"همیشه برایم بنویس ...
حتی اگر کم بنویسی ...
اما همیشه بنویس" ...
به یاد دوستی وبلاگی به نام فاطمه که این متن، پیام ثابت وبش بود ...
" زخم های دلم عمیقند اما نه به اندازه امیدم به خدا ...
ترک های قلبم وسیعند اما نه به اندازه تلاشم برای اوج گرفتن ...
خستگی های وجودم بی شمارند اما نه اندازه آرزوهای شکوفا نشده ام ...
غم های زندگی ام بسیارند اما نه اندازه اراده ای که حساب کردم برای مبارزه و پیروزی ...
من تسلیم نخواهم شد ...
هرگز " ...
فرهنگ تماس تلفنی را تمرین کنیم ...
"وقتی برای اولین بار با کسی تماس می گیریم ...
خوب است که قبلش پیام بدهیم و خودمان را معرفی کنیم ...
و بگوییم امکان تماس گرفتن هست ... ؟
من به شخصه شماره های ناشناس را پاسخ نمی دهم ...
وقتی با کسی تماس می گیریم و جواب نمی دهد ...
به او پیام بدهیم، خودمان را معرفی کنیم و بنویسیم در صورت امکان با ما تماس بگیرد ...
این روزها به دلایل مختلف امکان دارد شماره تماس ما در گوشی دیگران پاک شود ...
اگر زنگ می زنیم و طرف مقابل ما را نمی شناسد ...
نگوییم: بی معرفت! دیگه ما رو فراموش کردی! نارفیق! دوستای تازه پیدا کردی و ...
به جای این حرف ها عذر طرف مقابل را بپذیریم و حرف مان را بزنیم ...
چون هیچ بعید نیست فردا شماره های گوشی خودمان پاک شود ...
ما از وضعیت کاری، روحی و موقعیت طرف مقابل خبر نداریم ...
وقتی تماس می گیریم ...
بعد از معرفی خودمان بپرسیم: الان امکان صحبت کردن را دارید یا نه ... ؟
اگر گفت: نه! درک کنیم و در یک موقعیت مناسب تماس بگیریم ...
اگر رانندگی می کنیم به تلفن پاسخ ندهیم ...
اگر متوجه شدیم کسی که آن طرف خط ماست رانندگی می کند ...
یا عذرخواهی کرده و قطع کنیم یا تماس را بسیار کوتاه کنیم ...
اینکه شماره تلگرام کسی را داریم ...
دلیل نمی شود، هر پستی که می پسندیم را برایش ارسال کنیم ...
در ارسال اخبار بد، تلخ و گزنده هم به شدت صرفه جویی کنیم ...
دلیلی ندارد حال دیگران را بد کنیم ...
اگر کسی در تلگرام آنلاین است یا در اینستاگرام پُست می گذارد ...
دلیل نمی شود حتما اگر آن لحظه تماس می گیریم ...
وظیفه داشته باشد پاسخ ما را بدهد ...
و اگر ندهد یعنی ما را تحقیر کرده و به پشیزی فروخته است ... !
نه! ممکن است دل و دماغ پاسخ دادن نداشته باشد ...
همدیگر را درک کنیم ...
در تاکسی، اتوبوس، مترو یا جاهای عمومی تلفنی حرف نزنیم ...
اگر می زنیم داد نزنیم، اگر داد می زنیم فحش ندهیم ...
و دست کم هزار نکته دیگر در مورد یک تلفن زدن ساده ...
همه ما به یاد گرفتن محتاج هستیم ...
همه ما بدون هیچ استثنایی" ...
احسان محمدی ...
🔹 عصر ایران در مطلبی ...
با عنوان چرا شست و شوی پای همسر در فضای مجازی جنجال به پا کرد؟ ...
به قلم مرتضی مونسی نوشت:
حرف های خانمی که در شبکه استانی یزد، توصیه هایی برای زنان کرده بود ...
نقل محافل و شبکه های اجتماعی شده است ...
او در این برنامه خطاب به زنان می گوید:
اگر می خواهید در دل شوهران تان جای بگیرید ...
هر از گاهی تشتی پر از آب یا شیر کنید و پاهای او را ماساژ دهید ...
با حوله خشک کنید و بوسه ای بر آن بزنید ...
همان طور که پیش بینی می شد ...
فیلم این حرف ها به سرعت در شبکه های مجازی دست به دست شد ...
و موجی وسیع علیه آن شکل گرفت ...
حتی صدا و سیمای یزد هم بابت پخش این سخنان از تلویزیون عذرخواهی کرد ... (+)
واقعیت تلخ این است که بسیاری از ازدواج ها در ایران، نه عاشقانه شکل می گیرد ...
و نه عاشقانه ادامه می یابد ...
با تأسف فراوان می توان گفت:
زندگی های مشترک امروزی، عمدتاً شکل معامله گرفته اند ...
یا به این خاطر ازدواج می کنند که بعد از سال ها تجرد، باید طبق رسم اجتماعی ازدواج کنند ...
تا به قول معروف، سر پیری کسی باشد که یک لیوان آب دست شان بدهد ...
در ازدواج هایی که زن می خواهد مرد را تحت سلطه خود در آورد ...
و مرد هم حتی قبل از ازدواج در اندیشه کشتن گربه دم حجله است ...
روابط خانوادگی بر اساس فرمول قدرت شکل می گیرد ...
که در آن، هر کدام از زوج ها سعی می کنند دیگری را کنترل کنند ...
اینجاست که مفاهیم احمقانه و البته رایجی مانند مردسالاری و زن ذلیلی شکل می گیرد ...
و کل زندگی مشترک را در یک ادبیات غیرعاشقانه تعریف می کند ...
زندگی های مشترک کنونی را ببینید ...
اغلب شان بر اساس تسلط یکی از همسران بر دیگری شکل گرفته است ...
یا در بهترین حالت، وضعیت توازن قوا برقرار است و جنگ سرد ... !
بدیهی است که عشق در چنین وضعیتی، محلی از اعراب ندارد ...
و چیزهایی مانند هدیه گرفتن و بیرون رفتن ...
و جشن سالگرد ازدواج و مهمانی های خانوادگی و غیره رویکرد مناسکی و آیینی دارند ...
حال اگر به زنی که زندگی او و همسرش بر مبنای منافع، سلطه و کنترل طرفین پیش می رود ...
بگویند که برو و پاهای شوهرت را در تشت آبی بگذار ...
و ماساژ بده و خشک کن و بوسه ای هم بزن ...
حتماً واکنش نشان خواهد داد و خواهد گفت: با این کار، سلطه او بر من بیشتر خواهد شد ...
قطعاً اگر در آن برنامه، برعکس این موضوع نیز گفته می شد ...
و مردان به شستن پای همسرانشان توصیه می شدند، باز هم واکنش ها منفی بود ...
و مردها می گفتند:
فقط همین مان مانده است که پای زنمان را بشوییم و او را پررو تر کنیم ... !
اما زن و مردی که همدیگر را عاشقانه دوست دارند ...
دل شان برای هم نه تنها می تپد که می لرزد ...
عشق را با ایثار برای همدیگر معنی کرده اند ...
دلتنگ یکدیگر می شوند، به خاطر درد یکی، درد در تمام وجود دیگری پراکنده می شود ...
هر دو می کوشند در خوشحال کردن هم، از یکدیگر پیشی بگیرند ...
خیلی راحت می توانند در خلوت عاشقانه شان، پای دیگری را بشویند ...
ماساژ دهند، خشک کنند، ببوسند و به همدیگر آرامش دهند ...
عشق که باشد، نه آن که پای دیگری را می شوید ...
احساس می کند که در موضع پایین تری قرار گرفته ...
و نه دیگری حس تسلط و تفرعن پیدا می کند ...
مشکل اصلی زندگی های مشترک امروزی این است که ...
به قول دکتر ویلیام گلاسر، اسطوره روان شناسی آمریکا و بنیانگذار تئوری انتخاب ...
همسران می خواهند همدیگر را کنترل کنند ...
و این کنترل گری، دیگر جایی برای عشق باقی نمی گذارد ...
عشق هم که نباشد، این طلاق است که سکه رایج می شود ...
بعضی ها با طلاق قانونی از هم جدا می شوند ...
و بسیار بیشتر از آنها، با طلاق عاطفی، دل هایشان را از هم جدا می کنند ...
و در خانه های مشترک شان سنگربندی می کنند تا روزی که مرگ، آنها را از هم رها کند ... !
✅ مطلب حاوی نکات بسیار مهمیه ...
و از دیدگاه انسانی به قضیه نگاه کرده ...
نه از جهت زن سالاری، زن ستیزی و غیره ...
🔸 کامنت های موافق این مطلب در عصر ایران اما خیلی جالبه! ...
اینکه دیگه از سرزنشِ اون خانم کارشناس خبری نیست یا کمتر به چشم میاد! ...
اونم بعد موج اعتراض ها در فضای مجازی که صدا و سیمای یزد رو به عذرخواهی واداشت ...
🔸 شستن پای همسر به کنار که دیگه ضرب المثلی شده برای مردم ما ...
این واکنش ها و موضعگیری های جدید نشون میده که ...
عشق، گمشده انسان قرن ماست ...
نه فراموش میشه ...
نه سرکوب ...
نه حتی میشه سرش کلاه گذاشت ...
✅ به قول شاعر:
"هر که در عشق سر از قله بر آرد هنر است ...
همه تا دامنه کوه تحمل دارند" ...
"از گرما می نالیم، از سرما فرار می کنیم ...
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم ...
و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم ...
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم ...
و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ...
ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ دقایق ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ می دهند ...
ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﮐﺎﺭ ...
ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ...
ﺑﺪﻭﻥ لذت از ﻣﺴﯿﺮ ...
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ است ﮐﻪ می خواهیم ﺑﮕﺬﺭد" ...
تا 2 سال پیش ...
این توجه و قدر لحظات رو دونستن - کم و بیش - سرلوحه زندگی ام بود ...
داشت یادم می رفت ...
شاید به دلیل یک سری مشغله ها ...
دستش درد نکنه هر کی که این مطلب رو نوشت ...
یادآوری شد برام ...
دامپرور و دام پرور ...
یکی کاری شرافتمندانه است ...
و دیگری کاری شرّ و آفت مندانه ...
یکی پرورش حیوانه ...
و دومی تبدیل به حیوان ...
فرقشون اینه که اولی رو یک انسان انجام میده ...
و دومی رو معمولا یک شیطان ...
شیطان دام پروره ...
مراقب دام های این دام پرور باشیم ...
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ...
از جملات زیبای گیله مرد ... (+)
مشکلات هست بسی ...
محرم آمد ...
" خوش به حال کسانی که هم زنجیر می زنند ...
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز می کنند ...
هم سینه می زنند ...
و هم سینه دردمندی را از غم و آه نجات می دهند ...
هم اشک می ریزند ...
و هم اشک از چهره انسانی پاک می کنند ...
هم سفره می اندازند ...
هم نان از سفره کسی نمی برند ...
آن وقت با افتخار می گویند: یا حسین (ع) " ...