روز قلم خجسته باد ...

به آنان که با قلم ...
تباهی دهر را به چشم جهانیان پدیدار می کنند ...
روز قلم خجسته باد ...

به آنان که با قلم ...
تباهی دهر را به چشم جهانیان پدیدار می کنند ...

ای قلم ...
.
.
.
هیچی هیچی ...
با تأخیر ...
روزت مبارک ... :)

این سومین سالی است که اینجا درباره "روز قلم" می نویسم ... (++)
این روز برای من خیلی ارزشمنده خیلی بیشتر از مناسبت های دیگه ... !
چون قلم؛ یارِ دیرین و بهترین و آگاهانه ترین انتخابم بوده و هست ... :)
14 تیر ماه به پیشنهاد انجمن قلم ایران ...
و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1381 ...
در تقویم رسمی کشور "روز قلم" نامگذاری شد ...
علت انتخابِ این روز هم گویا به تاریخِ کهن و فرهنگ ساز ما ایرانی ها برمیگرده ...
اینکه ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود آورده است:
ایرانیان باستان، چهاردهمین روز از تیرماه را روز تیر (عطارد) می نامیدند ...
سیاره تیر یا همان عطارد در فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است ...
به همین مناسبت این روز رو روز نویسندگان می دانستند ...
البته در روایتی دیگر آمده:
ایرانیان باستان در سیزدهم تیـرماه جشن بزرگ تیرگان رو برگزار می کردند ...
و هوشنگ پادشاه پيشدادی ایران هم شغلِ نویسندگی ...
و کتابت رو در این روز به رسمیت شناخت و آنان رو گرامی داشت ...
هر چه که هست؛ در جایگاهِ رفیع "قلم" در دین و آیین ما شکی نیست ...
سوگندِ خداوند به قلم در قرآنِ کریم و احادیث و روایاتِ زیادی که در این باره هست ...
مسئولیتِ همه ما رو سنگین تر میکنه ...
مولا علی (ع) فرمودند: "عقل نویسنده در قلمِ اوست" ...
و با این حدیث، حرفی دیگر باقی نخواهد ماند ...
جُز عرضِ تبریک به تمامِ صاحبان و همنشینانِ قلم ... :)

و اینکه یادی کنیم از نوایِ زیبای "ای قلم" ...
با صدای حاج ابراهیم رهبر و سروده شجاع الدین صفری (صفائی) ...

"ای قلم سوزلَرین دَه اَثر یوخ ...
آشنا دَن مَنَه بیر خَبَر یوخ ...
ای قلم در حرف هایت اثری نیست ...
از آشنا برای من خبری نیست ...
گَلدی بو جومعَه دَ گِشدی آلله ...
فاطمَه یوسیفینَّن خبر یوخ ...
این جمعه هم آمد و گذشت ای خدا ...
از یوسف فاطمه (س) خبری نیست ...
یاندی پروانَه لَر شمعِ سوندی ...
آیریلیقدان اورَه قانَه دوندی ...
پروانه سوخت و شمع زندگیش خاموش شد ...
از جدایی دل ها خون شد" ... (+)

![]()
فردا روز قلم و گرامیداشت این ودیعه الهی است ...
زیباترین عبارتی که در این مورد به ذهنم میاد ...
آیه اول سوره مبارکه قلم است:
"ن وَ القَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ ...
سوگند به قلم و آنچه می نويسند" ...
و زیباترین نوشته ...
مقاله دکتر شریعتی درباره قلم است ...
"قلم زبان خداست ...
قلم امانت آدم است ...
قلم ودیعه عشق است ...
قلم توتم من است" ...

پ.ن:
1 - پارسال در چنین روزهایی بداهه نوشتی در این مورد داشتم ...
دوست داشتید کلیک رنجه بفرمایید ...
اندر حکایت قلم و کاغذ سفید ... (+)
2 - تبریک به همه دوستان نویسنده و اصحاب قلم ... :)
![]()
اندر حکایت قلم و کاغذ سفید ...
![]()
از وقتی یادم میاد علاقه شدیدی به قلم، خودکار و مداد داشتم ...
میشه گفت: لوازم التحریر ...
یه جامدادی داشتم پر از مداد رنگی، مداد شمعی و آبرنگ ...
همیشه هم بالای این مدادهای جور واجور دو تا کله عروسکی گربه و روباه میذاشتم ...
که وقتی می نوشتم ...
گردن های فنری شون تکون می خورد ! ... :)
عروسک های صورتی ...
گاهی هم قرمز ...
فکر می کردم اونا نگهبان وسایل توی کیفم هستند ...
یا مراقب چیزهایی که می نویسم ... !
دفترها و دفترچه های ما هم که جای خود داشتند ...
فقط یادم میاد از دفتر کاهی بدم می اومد ...
یه جور دفترچه با کاغذهای تیره و بدرنگ ...
که فکر کنم همون موقع ها داشت نسلش منقرض می شد ...
چون مثل جوجه اردک زشت بود و کمتر دانش آموزی قبولش می کرد ...
و حاضر می شد توش مطلب بنویسه ...
دنیای ما، دنیای مشق و کتاب بود ...
دفترچه پشت دفترچه بود که تموم می شد ...
گاهی خوش خط می نوشتیم ...
گاهی خرچنگ قورباغه ...
بعدها در کلاس های بالاتر ...
که خودکار و روان نویس اومدند جای مداد سیاه و مدادهای رنگی رو گرفتند ...
یه جور دیگه باهاشون تا می کردم ...

خودکارها باید چهار رنگ کامل داشتند ...
آبی، قرمز، سبز و مشکی ...
از یه مدل و یه مارک ...
همیشه وقتی یه خودکار تازه می خریدم ...
اولین مطلبی که می نوشتم این بود: به نام خدا، سلام ...
وقتی هم هر کدوم از خودکارها و روان نویس هام تموم می شد ...
اونا رو تا مدت ها توی یه جامدادی کهنه نگه می داشتم ...
هرچه که نوشتم و یاد گرفتم ...
مدیون فداکاری خودکارها و قلم هایی بود ...
که ذره ذره جوهر بدنشون رو بر سفیدی کاغذها پاشیدند ...
تا یه عالمه علم و تجربه برای من به یادگار بمونه ...
همه اینها وسیله ای بودند ...
برای رسیدن من به هدفی والا و ارزشمند به نام نوشتن ...
و حالا سال هاست که قلم وسیله کارم شده ...
و نوشتن بخش لاینفک زندگی من ...
و قلم همچنان برای من مقدس و عزیز ...
حتی اگر نوشتن های امروزم با کیبورد باشه اما بازم رد پای قلم بر آثارم هست ...

گرچه هنوز خودکار از دستم نیفتاده ...
اما گاهی دلم برای قلم و کاغذ سفید و روزگاری که با اونا داشتم تنگ میشه ...
البته به قول سعدی شیرین سخن:
غرض، نقشی است کز ما باز ماند ...
که هستی را نمی بینم بقایی ...
این مطلب رو به مناسبت 14 تیر ماه - روز ملی قلم ...
و به پاسداشت منزلت، قداست و حرمت قلم نوشتم ...
خدا کنه لایق باشم ...
لایق قلم به دست گرفتن ...
لایق نوشتن ...
لایق ن و القلم و ما یسطرون ...
لایق قسم به قلم و آنچه خواهد نگاشت ...
![]()
🔹