شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۱ ساعت توسط یک خبرنگار
امروز یازدهم آذر ماه ...
در نود و یکمین سالروز شهادت میرزا کوچک جنگلی ...
همه از این قهرمان بزرگ آزادی خواهی گفتیم و شنیدیم ...
سالهاست برایش یادواره، همایش و نمایشگاه برگزار می کنیم ...
امسال هم برای قدردانی از سردار جنگل ...
زیبا کنار رشت - میزبان نخستین کنگره ملی روحانی شهید میرزا کوچک جنگلی بود ...
رئیس جمهور، جمعی از مسئولان، نخبگان، هنرمندان، محققان ...
و اندیشمندان کشور در این کنگره حضور داشتند ...
امروز یکی از سخنرانان گفت:
"برای میرزا پیام پُست و مقام می رسد اما میرزا آن را حرام می داند ...
و می گوید: مرا خواهند کشت اما صد سال دیگر بزرگداشت خواهند گرفت ...
سخن میرزا زودتر از آنچه گفت، تحقق یافت" ...

این جمله بیشتر از تموم مطالبی که ازش شنیدم، منو تحت تأثیر قرار داد ...
تا کی تاریخ تکرار بشه و ما ازش درس نگیریم ... ؟!
میرزای قهرمان و مبارز به اعماق جنگل رفته بود ...
تا در فرصتی مناسب بتونه نيروهای پراکنده اش رو سازماندهی کنه ...
اما مثل همیشه تاریخ، دشمنان دوست نما - تنهاش گذاشتند ...
مانند آنچه کوفیان بر سر مولا حضرت علی (ع) آوردند ...
یا مظلومیت سیدالشهداء حضرت امام حسین (ع) ...
و امروز هم ولی عصر ما حضرت صاحب الزمان (عج) ...
"عمریست که از حضور او جا ماندیم ...
در غربت سرد خویش تنها ماندیم" ...

آخرین نامه منتسب به میرزا کوچک خان، گویای همین دلتنگی و تنهایی است:
"هوالحق ...
لیله شنبه 5 عقرب 1300 ...
آقای میرآقا دام اقباله العالی ...
دوست عزیزم ...
در این موقع که پاره ای از دوستان ما ...
امتحان بی وفایی خود را داده محرمانه و آشکار تسلیم دشمن شده ...
و با مقاصد آنان همراهی می نمایند ...
مراسله شما را زیارت کرده فوق العاده مسرور و خوشحال گردیدم ...
آری آقای من، دوستان را باید در مواقع سخت امتحان نمود ...
من از این مسئله مسرورم که رفقای همراه به هیچ وجه لغزشی در افکار آنها راه نیافته ...
و با کمال قوت قلب مصمم دفاع و فداکاری هستند ...
عجالتاً با رویه ای که دشمنان ما پیش گرفته اند ...
و شما به خوبی مسبوق هستید ...
شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند ...
ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است ...
که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است ...
به جز خداوند به هیچکس مستظهر نبوده ...
و امیدوارم که توجهات کامله اش شامل حال و یار و معین ما باشد ...
افسوس می خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ...
ما که بودیم و چه می خواستیم و چه کردیم ...
معروف است: النعمة اذا فقدت عرفت ...
مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد ...
پس از آن که نتایج تلخی از سوء افکار و انتظار خود دیدند ...
آن وقت دو دست ندامت به سر کوفته قدر هویت ما را می فهمند ...
بلی آقای من، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می کنند ...
در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم ...
و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم ...
ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند می شنویم ...
و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم ...
عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید ...
در خاتمه سلامتی و دوام شما را از خداوند مسئلت داشته ...
ادعیه خالصانه خود را تقدیم می دارد" ...

روحش شاد و یادش گرامی باد ...