حر بن یزید ریاحی ...

"ابر شده بود خورشید را ...
سنگ شده بود آب را ...
راه را قدم به قدم ایستاده بود ...
تا مبادا کسی عبور کند ...
سرتاسر سوار ...
تو بگو ...
راه یک شبه بُن بست شده بود" ...
حر بن یزید ریاحی ...

"ابر شده بود خورشید را ...
سنگ شده بود آب را ...
راه را قدم به قدم ایستاده بود ...
تا مبادا کسی عبور کند ...
سرتاسر سوار ...
تو بگو ...
راه یک شبه بُن بست شده بود" ...
🔹