سه شنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

 همیشه که نباید از آفات و عواقب ناگوار پیام رسان های موبایلی نوشت ...

ابزارهای ارتباطی نوین اگر در مسیر درست استفاده شوند ...

میتونند بسیار موثر و راهگشا باشند ...

مثل خبری که امروز از بیمارستانی در بابل منتشر شد ... (+)

همراه بیماری که نیاز به اهدای خون داشت ...

با فرستادن یک پیغام تلگرامی 50 نفر رو برای کمک بیمارستان آورد ...

اعضای این گروه تلگرامی وقتی متوجه شدند ...

یک زن باردار به علت خونریزی شدید به فرآورده‌ های خونی نیازمند است ...

این پیام رو برای دیگر گروه‌ های تلگرامی شهرهای اطراف فرستادند ...

و باعث شدند این زن باردار از خطر نجات پیدا کنه ...

هنوز ساعتی از ارسال پیام نگذشته بود که ...

50 نفر از مردم بابل، بابلسر، بهنمیر، قائم شهر و امیرکلا ...

با گروه خونی AB منفی برای اهدای خون به بیمارستان مراجعه کردند ...

و بیمار با رسیدن خون ‌های جدید از خطر رهایی پیدا کرد ...

برچسب ها :

تلگرام

،

فضای مجازی

،

روزگار ما

دوشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

تا حالا در آن واحد در دو محیط متضاد بودید ... ؟!

یه جا که انگیزه و امید و طراوت رو ازش گرفتند ... !

پُر از رخوت و یأس و دلسردی ... !

و یه جا پُر از رقابت و تکاپو و هیجان ... !؟

افراد و آدم های این دو جا هیچ برتری به هم ندارند ...

اما ...

گروه اول روز به روز اخمو و بدخُلق تر میشند ...

گروه دوم شاد و شاداب تر ...

گروه اول تعدادشون روز به روز کمتر میشه ...

گروه دوم هر روز زیاد و زیاد تر ...

حس خوبی نیست وقتی به این تفاوت ها فکر می کنی ...

آدم دلش ترک بر می داره ...

از این همه شور و شوقی که شعله اش یه جا داره فروکش می کنه ...

و جایی دیگه رقص کنان و گرمابخش در حال رشد و جلوه گریه ...

بعد نوشت :

امان از تسلط این روزهای فضای مجازی ...

ابدا منظورم گروه های اینترنتی نبود و محیط های واقعی اجتماع رو گفتم ...

گرچه تجربه این حس در دنیای مجازی هم ...

اون طور که برخی دوستان نوشتند: ناخوشاینده و آزاردهنده ...

برچسب ها :

روزگار ما

،

فضای مجازی

،

یک خبرنگار

یکشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

"یه بار زنگ زدم پشتیبانی اینترنت ...

گفتم: سلام ...

 .

 .

 .

 .

گفت: مشکل از مودمه" ... !

  

برچسب ها :

ارتباطات

،

روزگار ما

جمعه چهارم دی ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

 چقدر به حفظ امنیت در اتصال به شبکه‌ های وای فای عمومی ...

در رستوران‌ ها، هتل‌ ها، سازمان ‌های بزرگ، فرودگاه ‌ها و سایر اماکن واقف هستید ... ؟!

بد نیست بدونید که این دسترسی های رایگان ...

میتونه نوعی ترفند برای هک و سرقت اطلاعات شما توسط هکرها – هم - باشه ...

ممکنه در منزل و محل کار خود ...

هنگام بررسی شبکه‌ های وای فای موجود به گزینه‌ های فاقد رمز اتصال برخورد کرده‌ باشید ...

برخی از کاربران - در این شرایط - با این گمان که ...

مالک ارتباط اینترنتی بلد نبوده یا فراموش کرده روی دستگاه خودش رمز بذاره ...

به سرعت به این شبکه‌ ها متصل شده و از اینترنت رایگان بهره‌مند میشن ... !

در صورتی‌ که گاهی هکرها از این روش برای به دام انداختن قربانیان خود سوء استفاده کرده ...

و ترافیک اینترنتی اونا رو رصد و اطلاعات مورد نظر رو سرقت می‌ کنند ...

در واقع در دسترس قرار دادن شبکه‌ های وای فای بدون رمز اتصال ...

یکی از ترفندهای هکرها و مجرمان اینترنتی برای هک و سرقت اطلاعات دیگران هست ...

منبع : کلیک ...

برچسب ها :

فضای مجازی

،

روزگار ما

سه شنبه یکم دی ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

از این به بعد شاید سلسله متن هایی درباره آدم های روزگار ما بنویسم ...

کسانی که در دوران زندگی ام باهاشون برخورد داشتم ...

یا درباره شون شنیدم ...

شایدم هیچ وقت ندیدمشون ولی در راستای انسانم آرزوست ...

چند سطری ازشون بگم ...

شروع این مطالب رو به آدم های خوبی اختصاص میدم که ...

شخصا در مقابلشون غروری ندارم ...

اونم من که در تمام سال های عمرم - بارها - در مظان اتهام غرور بودم ...

صفت بارز این آدم های خوب روراستی اوناست ...

کسانی که در کشاکش دهر هیچی عوض نمیشن ...

نقابی به صورت ندارند ...

اصیلند و به تعبیری عام تر خودشونند ...

نه کپی و عکس برگردان دیگران ...

من بهشون میگم: آدم های اورجینال ...

آدم های خاص و قابل احترام ...

این جور آدم ها ارزش دوستی، همنشینی و وقت گذاشتن دارند ...

چون مرامی مشخص دارند و شخصیتی قابل تعریف ...

اهل دوز و کلک نیستند ...

و تکلیفت باهاشون روشنه ...

شاید خودخواهی باشه ...

اما من تحمل قهر، دوری، دلخوری یا ناراحتی این آدم ها رو ندارم ...

اصرار و پافشاری عجیبی برای بودن و همراهی شون دارم تا همیشه ...

البته تا جایی که تحمیلی نباشم ...

این جور آدم های خوب در اطرافم کم نبوده و نیستند ...

خدا رو شکر ...

برچسب ها :

روزگار ما

یکشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۴ ساعت توسط یک خبرنگار

برچسب ها :

فضای مجازی

،

روزگار ما

شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

دهمین نمایشگاه بزرگ کتاب گیلان ...

دیروز به کار خود پایان داد و هفته کتاب و کتابخوانی امروز آغاز شد ...

پس واضح و مبرهن است که باید درباره کتاب؛ این یارِ همچنان مهربان نوشت ... :)

طبق آمارِ مسئولان؛ امسال 122 هزار نفر از نمایشگاه کتاب گیلان دیدن کردند ...

که این تعداد نسبت به سال های گذشته 22 درصد رشد داشته ... !

گیلانی ها از این نمایشگاه 16 میلیارد ریال کتاب خریدند ...

که گویا این میزان، افزایشِ چشمگیری محسوب میشه ... !

اگرچه مشاهدات، مصاحبه و مقایسه ما چندان تفاوتی رو احساس نکرد ...

اما خُب لابد مسئولانِ محترم مقیاس و سنجش های دقیق تری دارند ... !

امسال - البته - خیلی سعی کردم ...

نکاتِ مثبت و دلگرم کننده ای در زمینه ترویج و گسترش فرهنگ کتابخوانی در نمایشگاه پیدا کنم ...

الحق و الانصاف خلاقیت ها و ابتکارات خوبی به خرج داده بودند ...

و برنامه های جانبی و تسهیلاتِ رایگان هم داشتند ...

ولی باز هم - به نظر من - مردم، بیشتر برای تماشای کتاب به نمایشگاه اومده بودند تا خرید ... !

در سال های اخیر هر چقدر آمار و رغبت کتابخوانی در کشور ما ...

به دلایل مختلف رو به کاهش داشت ...

به همون میزان طرح ها و برنامه های مختلفی اجرا شد و میشه ...

که سعی در جبران این کمبود و جذب یا حفظ کتابخوان ها داره ...

طرح هایی چون راه اندازی ایستگاه های مطالعه در اماکن عمومی ...

تا مردم کتاب های این ایستگاه ها رو به صورت رایگان به امانت بردارند ...

یا برگزاری نمایشگاه های سراسری کتاب همراه با تخفیف های 40 یا 50 درصدی حتی ...

و ارائه تسهیلات جدید برای مراجعه کنندگان به کتابخانه های عمومی ...

مانند طرح عضویت سراسری ...

که فرد با عضویت در یک کتابخانه میتونه از تمام کتابخانه های کشور کتاب به امانت بگیره ...

یا حتی همین مسابقه سراسری کتابخوانی (+) که قبلا در موردش نوشتیم ...

اما این ایده ها و طرح های خوب هم تاکنون ...

رغبت و رونق چندانی برای کتابخوانی ایجاد نکرد؛ متأسفانه ...

فکرش رو بکنید زمانی که کتاب؛ یکه تاز عرصه فرهنگ بود ...

کتابخوان ها و کتابدوست های اون موقع ...

– اگر - به چنین طرح ها و تسهیلاتی دسترسی داشتند،

چقدر خوب و رویایی می شد ... ؟!

اشکال اینه که نوشداروهای ما اغلب دیر به دست سهراب ها می رسند ... !

اینم پُست های مرتبطِ هفته کتاب سال های پیش ...

کتاب (+) کتابخوانی (+) و کتابخوان (+) ...

برچسب ها :

لذت عکاسی

،

یک خبرنگار

،

کتاب

،

سوژه نگار

شنبه دهم آبان ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

"با هر نیتی که در عزاداری ها شرکت می کنید؛

ظروف یکبار مصرف را درونِ سطل زباله بندازید، رفتگر بیچاره عضو لشکریان یزید نبود" ... !

احتمالا این پیامک به شما هم رسیده و یا جایی خونده اید ...

هر کی بوده بار اول اینو به منظور "امر به معروف و نهی از منکر" نوشته ...

هیأت ها، تکایا، مساجد و حسینیه های ما این روزها و شب ها میزبانِ عزادارانِ حسینی اند ...

و برای پذیرایی از آنها انواع و اقسام نوشیدنی ها و غذاهایِ نذری تدارک دیده اند ...

که همه شما هم حتما از این نذری ها که با عشق و امید تهیه شده اند، میل کرده اید ...

کوچه ها، خیابان ها و میادین شهرها و روستاهای ما ...

این روزها برای سوگواری و عزایِ حسینی سیاهپوش شده ...

و خیمه ها و ایستگاه های صلواتی نوشیدنی و غذای نذری توزیع می کنند ...

رفتگرها و کارگرانِ شهرداری در این روزها و شب ها زحمات بیشتری رو متحمل میشند ...

و لابد اونها هم این کار مضاعف رو میذارند به حساب خدمت به عزادارانِ حسینی ...

ولی وقتی ظروف و لیوان های یکبار مصرف و پلاستیکی ...

در گوشه پیاده روها و سطح معابر و خیابان ها رها میشه،

با توجه به حجمِ زیادش جمع آوری این زباله ها طول میکشه ...

و چهره نازیبایی به وجود میاره که شایسته منزلتِ آیین های مذهبی نیست ...

مسلما هیچ یک از عزاداران راضی به این بی نظمی نیستند،

سالهاست که داریم شعار میدیم و همه نادرستی این کار رو قبول داریم ...

ولی بازم پاش که بیفته همرنگ جماعت میشیم ...

و حاضر نیستیم زباله ها رو تا محلِ جمع آوری اش حمل کنیم ...

پس چه باید کرد ... ؟!

راهکار چیه و پیشنهاد عملی کدومه ... ؟!

تا کی این نقلِ هر ساله ما باشه ...

و امیدوار باشیم که این پیامک ها و اخبار و مطالب تلنگری ایجاد کنه ...

بلکه روی چند نفری از این جمعیتِ عظیم تأثیر مثبت بذاره ... ؟!

شعار و اظهار تأسف دیگه کافیه ...

و بهتره گروه هایی خودجوش و خیّر به کمک و همیاری اینها بپردازند ...

در برخی شهرها رفتگرانِ زحمتکش ...

در میانِ دسته های عزاداری و زنجیر زنی حضور پیدا می کنند ...

و همزمان با اجرای این آیین های پُرشور زباله ها رو از سطح پیاده روها،

خیابان ها و میادین جمع می کنند ...

بد نیست سازمان هایِ مردم نهادِ مذهبی و مراکز دینی و فرهنگی به کمکشون بیایند ...

و به این امر ورود کنند ...

چطور خادمانِ امام رضا (ع) افتخار می کنند به کفشداری زائرانش ... ؟!

و نه تنها کسرِ شأنی برای خود نمی دونند ...

بلکه آرزوی این خدمت صادقانه و بی منت رو دارند ... !؟

چطور هیأت ها و تکایا و مردم ...

در برگزاری محافل و مجالسِ وعظ، خطابه، سوگواری و سینه زنی ...

و تهیه و توزیع هر چه بهتر نذری هایی چون شربت زعفران، چای و خرما،

شیر کاکائو، شله زرد، غذای گرم و غیره سعی می کنند گویِ سبقت رو از همدیگر بربایند ... ؟!

چه خوب که جوانان و نوجوانانِ این هیأت ها هم در برنامه ای از قبل تعیین شده ...

گروه هایی تشکیل بدهند ...

و هر یک زباله های باقی مانده از این مراسم و آیین ها رو همزمان ...

و پس از برپایی اش جمع آوری کنند ...

تا چند سال باید منش و آداب و فرهنگِ چشم بادامی ها رو ببینیم ...

که بعد از خلوت شدن ورزشگاه ها؛

کاورهای مخصوص می پوشند و پلاستیک در دست می گیرند ...

و زباله های سکوها و صندلی ها رو جمع آوری می کنند ... !؟

از به به و چه چه و تحسین کردن کار پسندیده آنها چیزی عاید ما نمیشه ...

بلکه این توجه به مسائل فرهنگی و زیست محیطی رو باید ازشون الگوبرداری کنیم ...

نه اینکه فقط در روزهایی خاص آن هم به شکل نمادین و نمایشی ...

درباره فرهنگ جمع آوری زباله شعار بدیم ... !

سنتِ حسنه عزاداری های محرم که سفارش بسیاری هم درباره اش شده ...

باید به تعالی فرد و جامعه مسلمان منجر بشه نه اینکه ناخواسته دردسرآفرین باشه ... !

از آلودگی های صوتی و بی موقع گرفته تا راه بندان ها و ترافیک های بی حساب و کتاب ...

و دیگر موارد نادرست که باید توسط خودِ ما تصحیح بشه ...

کار سختی نیست اگر بخواهیم ... !

یادمون باشه آثار و برکاتِ سنت و فرهنگِ عزاداریِ حسینی ...

باید در زندگی ما مشهود و دائمی باشه نه یک بار مصرف و مقطعی ... !

برچسب ها :

Ashura

،

روزگار ما

سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

بچگی های ما ... :)

بچگی های الان ... :))

پی نوشت:

این تفاوت ها کاملا طبیعی هست ...

هدف از این پُست؛ نقدِ چرایی نیست بلکه بحثِ چگونگی هست ...

ضمن اینکه نمیتونم کتمان کنم ...

که دلم برای عروسک ها و اسباب بازی های موردِ اشاره در تصویرِ هفتم می سوزه! ... :|

برچسب ها :

روزگار ما

یکشنبه نهم شهریور ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

کمپین آب یخ؛ از سطل تا سیل! ... (+)

برچسب ها :

روزگار ما

دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

سیمین بهبهانی؛ شاعر و غزلسرای معاصر ...

روز سه شنبه 28 مرداد ماه در سن 87 سالگی از دنیا رفت ...

مراسم تشییع و خاکسپاری اش جمعه 31 مرداد ماه انجام شد ... (+)

عده ای شبه روشنفکر ...

تلاش کردند این مراسم بدون قرائتِ فاتحه و تلاوت قرآن ...

و فقط با سوت و کف و آواز خوانی برگزار بشه ... !

چیزی شبیه خواندن نماز جمعه با کفش برخی ها در سال 88 ... !

یکی این بندگانِ خدا رو قبلِ شرکت در آئین ها و مراسم مذهبی توجیه کنه؛

خُب ... !

بلد نیستند؛ شاید ... !

پدیده نوظهور دیگه ای هم در این مراسم کشف شد:

عکسِ سِلفی یکی از تشییع کنندگان با جنازه سیمین بهبهانی ... !

همه جور و همه جا عکس از خود - سلفی - دیده بودیم الّا سلفیِ زیر تابوت ... !

قدیمی ها جمله "ادب، آداب دارد" رو برای همین موارد به کار می بردند ... !

برچسب ها :

فضای مجازی

،

روزگار ما

یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

باز هم سقوطِ هواپیمایی مسافربری قلب ملتِ ایران رو جریحه دار کرد ...

صبح امروز هواپیمای مسیر تهران - طبس متعلق به شرکت هواپیمایی سپاهان‌ ایر ...

با حدود 50 سرنشین هنگام بلند شدن از انتهای باند فرودگاه مهرآباد ...

یک موتورش رو از دست داد و در شمالِ جاده مخصوص کرج سقوط کرد ... (+)

این هواپیما 42 مسافر و 8 خدمه و تیم پروازی داشت که – متأسفانه - 39 نفر از آنها جان باختند ...

3 نفر از مسافرانِ طبس هم به هنگام سقوط، از هواپیما پرت و زخمی شدند ...

محل سقوط این هواپیما در بلوار شيشه مينای شهرک آزادی در نزدیکی فرودگاه مهرآباد تهران ...

و استادیوم 100 هزار نفری آزادی اعلام شده ... (+)

همچنین 5 نفر در محل این حادثه مصدوم شدند ...

زخمی ها دارای سوختگی های شدید هستند ...

اینها اخبار و اطلاعات اولیه هست؛

در اخبار تکمیلی به درستی ارقام، علت و چرایی این حادثه تلخ بیشتر خواهیم پرداخت ... (+)

برای هموطنان داغدارمون از خداوند منان صبر و اجر خواستاریم ...

آرامشِ روح جان باختگانِ این سانحه هوایی:

الّـلـهُـمَّ صَـلِّ عَـلـی مُـحَـمَّـد وَ آلِ مُـحَـمَّـد وَ عَـجِّـل فَـرَجَـهُـم ...

برچسب ها :

حوادث

،

روزگار ما

چهارشنبه یکم مرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

تبِ وایبر در خانواده ...

 

 

 

برچسب ها :

فضای مجازی

،

روزگار ما

سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

"اِی نور به قبر پدرت بباره ...

تو این دوره زمونه که رَحم اِئلَه یُوخدی ... !

یکی بلند شده میگه: جنس فروخته شده پس گرفته می شود ... !

اونم چی ؟ ... با کمال احترام ...

بابا دمت گرم ... دست ما رو هم بگیر ...

قشنگیه کار میدونی چیه ... ؟

اینکه قبول داری این روش، روش حسنه ست ...

یعنی بابات اجبارت نکرده ... خودت قبول داری ...

چقدر خوب می شد اگه همه کاسبا این طوری معامله میکردن ...

خدا پدرت رو بیامرزه که این طوری تربیتت کرده ...

یادش بخیر قدیما ... !

طرف می خواست کاسبی رو شروع کنه می رفت پای درس یه عالِم می نشست ...

درس مَکاسِب می خوند ... !

حلال و حروم کاسبی رو یاد می گرفت ...

خدایی دَم قدیمیا گرم ...

چقدر به کاسبیشون اهمیت میدادن ... ؟!

لقمه حلال می بردن خونه برا زن و بچه شون ...

به نظرم اینکه حدیث داریم؛ میگه: "کاسب حبیب خداست" یعنی همین ...

یعنی اگه حلال و حروم رو رعایت کردی دیگه طرف حسابت خداست ...

با خدا معامله کردی ...

هم خدا تو رو دوست داره و هم تو خدا رو دوست داری ...

به این کاسب میگن: حبیب خدا ...

اما امروز بعضیا میرن میشینن پای صحبتای یه آدم شارلاتان به عنوان مشاور ...

دور از جون - یه کم دوز و کلک یاد بگیرن ...

بیشتر پول در بیارن ...

فقط دنبال سود .... به هر قیمتی ...

وضعیتی شده ها ... !

بعضی زَن ها میرن دنبال شغل مردونه ... مثلا راننده 18چرخ ... !

بعضی مردا هم میرن دنبال شغل زنانه ... مثلا فروش زیرپوش زنانه ... !

اصلن یه وضعی ... !

بازم دمت گرم؛ حبیب خدا ... برامون دعا کن" ...

با تشکر از: همه چیز جُز گناه ...

تابناک: کاسبی به سبک مؤمنان ...

و مشابه نوشت: نوا ...

برچسب ها :

روزگار ما

یکشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

جملات قصار فامیل دور ...

- "ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ، ﯾﻪ 5 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﻮﺩﺗﻮ نگه دار ... !

- ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺴﺶ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ، ﺭﺳﻤﺎً ﻏﺼﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ... !

- ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ،

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ ... !

- ﺷﺎﻧﺲ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻣﯿﺰﻧﻪ؛

ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﮓ ﺑﺮ نمی دﺍﺭﻩ؛ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﮐﻼً ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﻩ ... !

- ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺷﺪﻳﺪ ﺷﺪﯼ؛

ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﻴﺴﺘﯽ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﺘﻪ ... !

- ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﻟﮑﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ ﮐﺴﯽ ﺟﺪﯾﻢ ﻧمیگیرﻩ ... !

- ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ ﻣﺎ ﺑﯽ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...

ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺻﻼﺡ نمی دونیم ﺍﺯﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ ... !

- ﺑﻌﻀﯿﺎ این قدر ﻗﺸﻨﮓ ﺩﺭﻭﻍ میگن، ﺁﺩﻡ ﺣﯿﻔﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﻪ ... !

- ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺸﮑﻮکی ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﻢ ﺧﻮﺵ میگذره، ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ... !

- ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﻦ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻦ ﮐﻪ می فهمیم ﻧﻔﻬﻤﻦ ... !

پی نوشت:

من دیگه حرفی ندارم ... :|

+ با تشکر از: شوق زندگی ...

برچسب ها :

روزگار ما

پنجشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

نمی دونم چند نفر از شما این دست نوشته رو خونده اید ... ؟!

متنی درد آور از یک زندگی مشترک ...

و هشدار دهنده برای همه ...

اینکه به جای دیدن ظواهرِ هم و گرفتار کاستی ها شدن،

احساسات و عواطف زیبای یکدیگر رو کشف کنیم ...

پیش از آنکه دیر بشه ...

همان که شاعر گفت:

"بیا تا قدر همدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم" ...

"ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ ...

ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯿﻢ ...

ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ رو به ﺟﺪﺍﯾﯽ ...

ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘُﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ فرستادﻡ ...

ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘُﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ ...

ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﯽ ...

ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ...

ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ... ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ... ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ... .

ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ آﻣﯿﺰ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ...

ﮔﺎﻫﯽ آن قدر ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ آن سوﯼ ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ ...

ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...

آﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ...

ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ: به خاطر ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...

ﮐﺎﺵ می شد ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ" ... !

  

آدم ها چه عجیب شده اند ...

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮند ...

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ میرند ...

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮند ...

ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ؛

در نهایت ﻫﻤﺎن ﻣﯽ ﺷﻮند ﮐﻪ بودند ...

  

نگذریم از اینکه؛

ارسال پیامکِ ناشناس به دیگران ...

اساسا - کاری غیر اخلاقی و مفسده انگیز بیش نیست ... !

برچسب ها :

ارتباطات

،

روزگار ما

دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

ایام برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب است و جشن دوستدارانِ آن ... (+

حیف که دیگه رغبتی برای کتاب خریدن ندارم ...

حسرتی ندارم چون تمام عمرم با کتاب مأنوس بودم ...

فایده اش رو دیدم و می بینم ...

اما چون وقت، حوصله و همت کتاب خوندن رو ندارم! ...

پس - متأسفانه - دیگه کتاب نمیخرم ...

امیدوارم اونایی که عاشق کتابند؛ ازش محروم نباشند ...

اونایی هم که اصلا کتاب نخوندند، یه تورقی بفرمایند!

ضرر که نمی کنند هیچ؛ خیر دنیا و آخرت هم خواهند داشت، ان شاءالله ...

طرحی جالب روی درب ورودی یه فروشگاهِ کتاب در رشت  ...

خیلی واسم تازگی داشت ... :)

اینم دو مطلب کوتاه درباره کتاب:

"از کتابفروشی پرسیدند: وضع کسب و کارت چگونه است ... ؟

گفت: بسیار بد ...

 آنهایی که پول دارند اهل مطالعه نیستند ...

و آنهایی هم که سواد دارند، پول ندارند" ... !

"دو مشکل بزرگ در جامعه ما وجود دارد:

نخست اینکه همه من هستیم و ما را به رسمیت نمی‌شناسیم،

و دوم اینکه کتاب نمی‌خوانیم" ... !

با تشکر از: جملات زیبا گیله مرد ...

برچسب ها :

کتاب

،

روزگار ما

جمعه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

اوکوتاماشه ...

"شاعرانِ ما ...

هزار سال از لب شیرین نوشتند ...

هر چه فرهاد بود مرض «گند» گرفت ...

شاعرانِ ژاپن اما ...

از ناوکِ مژگان ...

سُرنگ انسولین ساختند ...

ماکوتااوناشیم؟" ...

شعری از مجموعه منتشر نشده اکبر اکسیر ... 

شاعر طنز‌پرداز گیلانی ... (+) 

برچسب ها :

اکبر اکسیر

،

روزگار ما

،

کتاب

دوشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

پ. ن 1:

"کسی با بخشیدن کوچیک نمیشه ...

وگرنه خدا آن قدر بزرگ نبود" ...

پ. ن 2:

آقای مجری:

چرا هر چی صدات می کنم جوابمو نمیدی، مگه نشنیدی ... ؟

پسر عمه زا:

چرا شنیدم، اهمیت ندادم  " ... o_O

پ. ن 3:

"ماییم و نوای بی نوایی" ...

نظامی گنجوی ...

برچسب ها :

روزگار ما

چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

"با چند تا از دوستان درباره وضعیت خانه و مستاجری حرف می‌زدیم ...

نوبت به یکی که رسید گفت: من نه مستاجرم نه صاحبخانه ...

گفتیم: پس یا داماد سرخانه‌ای یا آویزان پدر جان ...

گفت: هیچکدام ...

تعریف کرد که پسرخاله‌اش سودی کسب کرده بود خارج از برنامه‌ریزی ...

بعد با همان پول پنج تا از جوان های تازه ازدواج کرده فامیل را صاحبخانه کرده بود ...

پسرخاله‌ام به من گفت: چقدر می توانی قسط بدهی ...؟

گفتم: فلان قدر در ماه ...

او هم برایم خانه‌ای خرید و گفت از دم قسط ...

هر ماه همان فلان تومان را بریز به حسابم ...

به رفیقمان گفتیم:

از او بپرسد حاضر است ما را به پسرخاله خواندگی قبول کند یا نه" ... !؟

این متن رو در سایت "محمدرضا شهبازی" که خوندم ...

به این فکر کردم آدم هایی از این دست زیادند ...

واقعا هم زیادند، آرام زندگی می کنند و بی منت و با مهربانی ...

می دونید چرا اینو میگم ... ؟!

اوائل آبان ماه امسال بود که خبر بیماری کودک 4 ماهه گیلانی ...

و ناتوانی مالی خانواده اش رو منتشر کردیم به همراه فیلم و عکس ...

محمدرضا با بیماری نقص ایمنی به دنیا آمده بود ...

و به پیوند مغز استخوان با هزینه درمانی بالای 120 تا 150 میلیون تومان نیاز داشت ...

خانواده اش توان تأمین چنین پولی رو نداشتند ...

و پیش از این دو کودک دیگر رو هم با این بیماری از دست داده بودند ...

استقبال کم نظیر مردم و کمک های بی دریغ آنها از سراسر ایران ...

و همچنین مشارکت هموطنان ما در خارج از کشور بسیار غرورآفرین و مثال زدنی بود ...

به مدت کوتاهی بعد از پخش خبر مبلغ مورد نظر تأمین شد ...

حال آنکه تا مدت ها خیرانی برای کمک به محل کار ما زنگ می زدند ...

آنها خوشحال می شدند از اینکه مشکل مالی رفع شده ...

و ناراحت که چرا دیر متوجه شده، از این کار خیر بازمانده اند ...

بدون شک شما هم در اطراف خود از این موارد دیده یا شنیده اید ...

از سه روز پیش که این شعر رو در "بهشت درون" خونده ام ...

ورد زبانم شده:

"مهربانی می‌کنم گر با کسی ...

از خدای خود اطاعت می کنم"...

کاش این شعر سر لوحه اعمالم هم بشه ...

لااقل - از این راه بندگی کرده باشم برای او که مهربان ترین است ...

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

یادم باشه

،

روزگار ما

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹
برچسب ها