جمعه هفتم آذر ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

سپاس از همراهی همیشگیِ شما دوستان خوبم ...

دعوتید به سوژه نگارِ ساکن در بلاگ بیان .... :)

به آدرس:

شرمنده آقای بلاگفا ... !

من نخواستم آدرس مسدود شده شما رو نمایش بدم ... (+)

برخی دوستان اغفالم کردند و این روش رو پیشنهاد کردند! ... :))

و الّا من خودم راه دیگه ای برای عبور از تحریم شما در پیش گرفته بودم!! ... :|

برچسب ها :

سوژه نگار

،

وبلاگ

،

بلاگفا

،

بلاگ بیان

سه شنبه چهارم آذر ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

بعد نوشت: 

دعوتید به سوژه نگارِ ساکن در بلاگ بیان ... :)

وسیله ایاب و ذهاب – آدرس - در کامنتِ همین پُست ... :))

برچسب ها :

وبلاگ

،

سوژه نگار

،

نوشتن

،

بلاگفا

چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

بلاگفا و بلاگ بیان ...

از اونجایی که من خیلی صبور نیستم؛ متأسفانه ...

مدت هاست کاسه صبرم از موانع و محدودیت های بلاگفای عزیز لبریز شده ...

علی رغم خاطرات و ارادتی که هست؛

شعبه ای دیگر! از "سوژه نگار" رو به کمکِ یکی از دوستانِ عزیز ...

در "بلاگ بیان" راه اندازی کردم تا کم کم به اونجا کوچ کنم ...

هنوز به محیطِ بلاگ بیان آشنایی چندانی ندارم و کمی احساسِ غریبی می کنم! ... :))


البته این دوستِ ما میگه:

باید عِرقِ بلاگفایی رو کنار بذاری تا بتونی به اینجا عادت کنی ... :)

راستش از هر چی در بلاگفا بگذریم، از گُل هایِ قرمزش نمیشه گذشت ...

آهان؛

اینم بگم که سوژه نگار [فعلا] جُز بلاگ بیان، شعبه دیگه ای نداره ... :)

اگر صفحه ای در فیس بوک یا سایت و وبلاگی در جای دیگه به این نام دیدید؛  

حتما از عنوانِ این وبلاگ تقلید کرده! ... :/

عنوانِ وبلاگم اورجینال و اختصاصیه که 2 سالِ تموم بهش فکر کرده بودم ...

و 2 ساعتِ تموم هم - قبل از ثبتِ این عنوان در بلاگفا -

درباره اش با 2 نفر از اعضایِ خانواده ام تبادل نظر کرده بودیم ... !

امان از این تقلیدهایِ فله ای و سرقت های فرهنگی! ... :|

برچسب ها :

سوژه نگار

،

وبلاگ

،

بلاگفا

،

بلاگ بیان

چهارشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

اولین پُستِ وبلاگ در سال 93 رو اگر یادتون باشه ...

به موضوعِ تبادل نظر اختصاص داده بودم ... (+)

با مرور مدتی که گذشت؛

می بینم که خدا رو شکر – کم و بیش ...

به برخی از اهداف و برنامه هایی که داشتم، رسیدم ...

گرچه هنوز خیلی فاصله هست تا مطلوب شدن ... !

با این حال؛ این روزها که تابستون کم کم داره تموم میشه ...

باید به فکر طرح ها و برنامه ریزی های جدید بود ...

پس در روزهای باقیمانده تا پائیز 93 یک "لینک تکانی" دیگر خواهیم داشت ...

پیشاپیش تشکر می کنم از همه همراهان خوب و صمیمی ...

به قولی دیگر:

"از کسانی که با من می مانند؛ سپاسگزارم ...

آنان به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند ...

از کسانی که مرا ترک می کنند؛ متشکرم ...

آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست" ...

 ممنونم از دوست عزیزی که این تصویر نوشته زیبا رو به من هدیه داد ... :)

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

نوشتن

،

وبلاگ

:|

سه شنبه سوم تیر ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

سوژه اصلی این پُست، پس از اعتراضِ دوستان به ادامه مطلب تبعید شد ... :)

فکر نمی کردم تصویرِ خیلی ناراحت کننده ای باشه ... !

به نظرم خبرنگاری - بدجور - روحیه ما رو خشن کرده ... :|

علی الحساب؛

این مصاحبه رو - هم - اگر دوست داشتید، بخونید:

آرزوی علیرضا حقیقی ... (+)

18+ در ادامه مطلب ... !

بعد نوشت:

این پُست های حذف شده بلاگفا در سال 93 رو بعدها دوباره منتشر کردم!

بعضی رو از سایت آرشیو وبلاگ ها،

بیشترشون رو هم از نسخه پشتیبان از مطالب وبلاگ که قبلا داشتم!

در این پُست ادامه مطلب رو ذخیره نکرد!

الان نمی دونم چی بود؟! ... 

دارم از کنجکاوی می میرم! ... :)

برچسب ها :

فوتبال

،

وبلاگ

،

بلاگفا

،

نوشتن

یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت توسط یک خبرنگار

"هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد ...

خداش در همه حال از بلا نگه دارد ...

 حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست ...

که آشنا سخن آشنا نگه دارد ...

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای ...

فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد ...

 گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان ...

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد ...

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی ...

ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد ...

 چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت ...

ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد ...

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری ...

که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد ...

 غبار راه گذارت کجاست تا حافظ ...

به یادگار نسیم صبا نگه دارد" ...

تقدیم به سوژه نگار در سالروز دو سالگی اش ... :)

و دوستانِ همراه ... 

"خدایا؛ یک لحظه هم ما رو به حال خودمون رها نکن" ...

برچسب ها :

سوژه نگار

،

وبلاگ

،

بلاگفا

،

دوست

جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

تعطیلات چند روزه ای که گذشت به من کمک کرد تا بعد مدت ها ...

تغییری در فهرست پیوندهای سوژه نگار داشته باشم ...

یه خانه تکانی توی لینک های وب ...

این کار به خاطر دوستان جدیدی هست که تقاضای لینک شدن دارند ...

یا وبلاگ هایی که خودم دوست داشتم، لینک کنم ...

تغییرات وبلاگ - به خاطر قالب - کمی وقتگیره ...

برای همین خیلی دیر به دیر عوضشون می کنم ...

این تغییر فرصتی شد تا مروری داشته باشم روی وبلاگ های دوستان ...

در این میان خیلی موارد به ذهنم رسید که درباره اش بنویسم ...

از آمد و رفت های دوستان، کامنت هاشون و درخواست برای لینک شدن گرفته ...

تا اتفاقات، خاطرات و تجربیاتی که در این مدت داشتیم ...

البته مطالعه و بررسی وبلاگ نویسان رو - در واقع - برای نوشتن یه تحلیل ارتباطاتی ...

مدت هاست که شروع کردم و هنوز ادامه داره ...

اما در این بداهه نوشت فقط ...

به موضوع لینک شدن یا نشدن؛ مسأله این است! :) می پردازم:

در جامعه آماری کوچکی که من باهاشون سر و کار داشتم ...

خیلی وبلاگ ها دیدم که از سر هیجان و انگیزه زیاد شروع به کار کردند ...

پُر سر و صدا و همراه با شلوغ کاری ...

بعضی آروم و بی صدا ...

بعضی فقط برای یکی می نویسند، برخی فقط برای خودشون ... 

بعضی هم هر دو ...

وبلاگ های مدنظر ما – اما  ...

اونایی که محل آموزش و تمرین درس زندگی بوده و هستند ...

هر کدوم به فراخور حال و موقعیت خودشون ... 

وبلاگ هایی پُر از نکته و حکمت ...

وبلاگ هایی که وقتی واردش میشی، دست خالی بر نمی گردی ...

دنیای مجازی، درست مثل همین دنیای واقعیه ...

نگید نه که مطمئنم همه شما بارها در این فضا خندیدید یا گریه کردید ...

حالا بعضی ها - ممکنه در این موقعیت ها - به سختی بخندند یا گریه کنند ... !

خُب لبخند زدید یا اشکی در چشم ها حلقه زد و برگشت ... :))

دنیایی پُر از شادی و دلتنگی، ایمان و اعتقاد، درس و تجربه ...

دنیایی که مثل همین دنیای واقعی ما بی وفاست ...

نباید بهش دل بست ... 

نباید در اون غرق شد، نباید بهش دل خوش کرد ...

دنیایی که محل گذره، محل آزمایش و امتحان ... 

دنیایی پُر از تولد و مرگ، سلام و خداحافظی ...

دوستی و دشمنی، کدورت و آشتی، مرام و معرفت و ...

خودم خیلی تلاش کردم دوستانم از هر قشر و گروهی باشند و هستند ... 

من قبل از هر چیز یک روزنامه نگارم ...

یک خبرنگار ...

نوشتن برای مخاطب، نظرات و عکس العمل هایش برای من خیلی اهمیت داره ...

پیوندهای وبلاگم رو هم خواستم مثل صفحات یه مجله باشه ...

متنوع و پُر از مطلب برای خودم ... 

گفتم: خودم ... !

قبول دارید که در این فضا خیلی به خودمون بها میدیم ...

به حرفش گوش میدیم، هر چی دلش بخواد براش فراهم می کنیم ...

عکس، نوشته، آهنگ، فیلم و ... 

اما وای به حال ما که این خودم راضی نشه ...

طغیان کنه و معلوم هم نباشه که چه مرگشه ... ؟!

گرچه خودخواهی، خودنمایی و خودپسندی فقط به این فضا تعلق نداره ...

اما ملموس تره ... 

بد یا خوب، این قانون نانوشته در وبلاگ نویسی خیلی رعایت میشه ...

طبق همین قانونه که بعضی به کامنت ها جواب میدن ...

بعضی کامنت ها رو نمایش نمیدن ...

بعضی ها براشون مهم نیست چی میاد به عنوان نظر ...

فقط وبلاگشون کلیک بخوره و نظر داشته باشه ...

برسیم به نظرات تبلیغی ... :|

من که عمرا نمایش بدم این نظرات رو ...

دوستی هست که گاهی به این نظرات جواب میده، نصیحتشون می کنه ...

سعی می کنه به راه راست هدایتشون کنه! ... :))

آی می خندم وقتی این مدل جواباشو میخونم ... :)

آخرین نسخه کامنت تبلیغی رو حتما همه تون دیدید:

سلام خوبي ؟؟مطالبت زبياست ولي هرورز به بروز کن بازم ميام 

به وب سايت منم بيا يه نظر بزار خوشحال بشم باورت ميشه ما به همين نت 

متعاد شديم يه دونه نظر شما منو خيلي خوشحال ميکنه منتظرتم به خدا نيايي

خيلي ناراحت ميشم (اگه حوصله نظرنداري خواهش ميکنم يه سري بزن

(خواهشن منو لينک کن تورا خدا) بوسس 

ببینید چه جوریه؟! پر از دروغ و غلط ... !

دوست ما براش نوشته: شما که در خیلت به از ما کم نباشد ...

این همه خفت برای یک بازدید واقعا لازمه؟ این نوع جذب مشتری نوبره والا ...

خلاصه اینکه دنیایی داریم در این فضای نت ...

بگذریم ...

نمیخوام خیلی طولانی تر بشه این پُست ...

هر چند مطلب درباره اش زیاده ...

چیزی که خیلی در این فضای وب نویسی دلم میگیره ازش ...

حذف، فیلتر و تعطیلی وبلاگ هاست ...

عاشقانه ها، سیاسی نوشته های مغرضانه و طنز نوشته های هزل و هجو نما ...

که حسابشون جداست ...

و درباره اونا نمی نویسم ...

معمولا کاری بهشون ندارم ...

اما توی همین نگاه اجمالی که به پیوندهای قبلی وب داشتم ...

حدود 30 وبلاگ فقط، حذف کردند ... !

به دلایل مشخص یا نا مشخص، با خبر یا بی خبر و ... !

وبلاگ بیشتر از 10 تا از دوستانم فیلتر شدند ... !

و بیشتر از 50 تاشون راکدند و تعطیل کردند - موقت یا دائمی ... !

یه اعتراف بکنم ...

بخشی از دلگیری من ...

به خاطر وقت و عمری هست که صرف دوستی با چنین افرادی می کنم ...

اولین حسی که سراغم میاد اینه ...

که اگر دوستی ما براشون مهم بود، یه خبری می دادند ...

مثل بعضی هاشون که اطلاع دادند و رفتند ...

یا پیش بینی می کردیم و رفتند ...

به هر حال جای خالی دوستان، همیشه ناراحت کننده است ...

حتی اگر واسه خودمون باشه در واقع ... !

برای همین گفتم: شباهت های دنیای مجازی به دنیای واقعی کم نیست ...

اونی که وبلاگش رو حذف میکنه ...

به نظرم مثل اونیه که خودکشی میکنه در دنیای واقعی ...

 اونی که وبلاگش فیلتر میشه، به قتل میرسه و کشته میشه ...

به حق یا ناحق، کاری نداریم ...

و اونی که وبلاگش رو می بنده که الی ماشاءالله زیادند ... 

بدون شک مثل خیلی از ما ...

در مسیر زندگیش به یه مانع یا مشکل بزرگ خورده که هنگ کرده ...

یا ممکنه به اون هدفی که از ساخت وبلاگ داشته، رسیده ...

و دیگه انگیزه ای برای ادامه اش نداشته باشه ...

اینکه عاقبت ما کدوم یکی از اینهاست، هم خدا میدونه ...

مثل عاقبت ما در زندگی ...

فعلا - همین ...

بقیه حرف ها هم بمونه در پاسخ به کامنت ها ...

فقط دو تذکر ...

اگر وبلاگی بود که یادم رفت لینکش کنم یا از قلم افتاد، حتما اطلاع بدید ...

و اینکه: بیشتر مراقب ما یسطرون ها باشیم ... 

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

نوشتن

،

وبلاگ

چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

شروع سال جدید - همیشه ایام - نوعی انگیزه برای حرکت به سمت جلو بوده ...

حساب کتاب و برنامه ریزی برای شروع مجدد ...

هر کسی یه جور این تحول رو برای خودش تعبیر میکنه ...

از خرید لباس نو و لوازم شخصی گرفته تا تغییر اخلاق و رفتار و کردار ...

تصمیم های جدید برای کار و زندگی ...

و تدابیر کوچک و بزرگی که هر کی برای خودش در نظر میگیره ...

منم مثل هر سال، یه برنامه هایی دارم ...

اما برای سوژه نگار ...

علاوه بر اختصاص دامین جدید با کمک و همفکری یکی - دو دوست ...

قالب جدیدی با توجه به تغییرات پیش رو در نظر گرفتم ...

البته نصف بیشتر ایده هایی که در این قالب به کار رفته ...

از ابتکارات طراح محترم بود ...

که از لا به لای پیشنهادهای عجیب و غریب من به نتیجه رسید ...

به قول یکی از دوستان که در نظرات پُست قبلی نوشت ...

روایتی داریم از حضرت امام رضا (ع) که ...

"من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عز و جل ...

کسی که از بندگان بخشنده تشکر نکند، از خداوند متعال تشکر نکرده است" ...

پس جا داره یه بار دیگه از این دوست خوشفکر و با حوصله ام تشکر کنم ...

خب حالا بپردازم به معرفی قسمت های جدید سوژه نگار ...

که برای شما مخاطبان فرهیخته در نظر گرفتیم ... :)

"مهمان نگار" بخش تازه ای هست ...

که شما میتونید در این قسمت سوژه های پیشنهادی تون رو بنویسید ...

و در مورد آن به بحث و گفتگو بپردازید ...

"لینک نگار" - اما - دیگر بخشی است که شما می تونید ...

لینک های داغ، جالب، دیدنی و خوندنی دنیای نت رو برای ما ارسال کنید ...

تا با نام شما بازنشر بدیم ...

دوستان عزیز ...

هدف امسال سوژه نگار اینه: "بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود" ...

برای رسیدن به این هدف، به مراقبت و چشمان تیزبین شما نیز نیازمندم ...

پس ازتون میخوام ما رو از نظرات، پیشنهادها و انتقادات خودتون بی نصیب نذارید ...

به خصوص نظرات فنی، کارشناسی، سلیقه ای درباره قالب جدید ...

می دونم این یه جمله کلیشه ای و نخ نما شده است ...

اما در حال حاضر کاملا کاربرد داره ...

و به هیچ وجه اینو از سر تعارف ننوشتم ... 

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

نوشتن

،

وبلاگ

سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ ساعت توسط یک خبرنگار

این مطلب که می نویسم ماجرایی هست که چند روز پیش برای من اتفاق افتاد ...

دوستی بهم پیامک زد ...

"اگه آدما شبیه پرنده باشند، من شبیه کدومم ؟ ...  

گنجشک، کبوتر، هدهد، طاووس، اردک، کلاغ، قناری، بلبل، پرستو ... ؟!

جواب بده تا معنیشو بهت بگم" ... 

من که قبلا این پیامک رو نداشتم ...

و معمولا هم به این تست ها اعتقادی ندارم ... 

همینطوری - رو حساب اینکه این دوست ما خیلی خوش صحبت و شیرین سخنه ...

گفتم: بلبل! ... 

معنیشو که فرستاد ...

نمی دونستم شرمنده باشم از جوابی که نوشتم! ... 

یا بخندم ؟؟!! ... 

"گنجشک: بازیگوش ...

کبوتر: زیبا و ملوس ...

هدهد: پرکار و با اراده ...

طاووس: زیبا و مغرور ...

اردک: بی خیال و دوست داشتنی ...

کلاغ: شلوغ ...

قناری: راستگو و قابل اعتماد ...

بلبل: دروغگو و گیج ...

و پرستو: نجیب و سرشار از عشق " ...

پیامک بعدیش رو می شد حدس زد ...

عجب !؟ ... 

من دروغگو و گیجم !؟ ... 

خُب، راست می گفت دیگه ... 

اما آخه بین اون همه پرنده فقط معنی همون بلبل بیچاره، باید بد می شد ؟! ... 

آقا، اصلا ما رو چه به تست زدن !؟ ...  

برچسب ها :

دوست

،

سوژه نگار

،

نوشتن

،

بلاگفا

پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت توسط یک خبرنگار

به وبلاگ من خوش آمدید ... :)

این اولین یادداشت منه ...

نوشتن، دغدغه همیشگی ام بوده و هست ...

و البته شغل فعلی من ...

و سوژه، خمیرمایه هر اثر و نوشته ای هست ...

شاعر میگه:

"یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت ...

در بند آن مباش که مضمون نمانده است" ...

بنابراین سوژه برای نوشتن فراوانه ...

فقط انگیزه میخواد و اراده ...

امید که به لطف خداوند متعال این وبلاگ مفید باشه و پایدار ...

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

نوشتن

،

وبلاگ

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹
برچسب ها