بنگر جان ... !
بنگر چه گُل هایی زدی، امروز ؟! ... :|
محسن بنگر؛ مدافع پرسپولیس تهران ...
در دقیقه 38 بازی امروز - برای اولین بار - برای پرسپولیس گُلزنی کرد ...
و حدود نیم ساعتِ بعد یعنی در دقیقه 69 هم گُلِ دوم رو به پرسپولیس زد! ...
یعنی همان؛ گُل به خودی! ... :|
با این شعبده بازیِ محسن خان و دو گُلِ دیگه ای که تراکتوری ها به ثمر رسوندند ...
پرسپولیس در آزادی باخت! ... (+)
درسته که این روزها حسِّ تماشای بازی های لیگ رو نداشتیم! ... :))
اما این باعث نمیشه که بعد از سه شکست در 7 بازی بشنویم:
"باختِ امروز خواستِ خدا بود"! ... (+)
اینم درسته که این روزها کمی به رقیبان خود مجالِ خودنمایی داده ایم ...
تا صدری بنشینند و دلی خوش کنند ... :))
اما این باعث نمیشه که پرسپولیسِ آسیایی به رده نهم جدول سقوط کنه ... !
امیدواریم تیمِ محبوبِ ما هر چه زودتر روندِ صعود رو آغاز کنه ...
و به جایگاه و رتبه واقعی خودش برگرده تا هوادار ناچار نشه بهش بگه:
"پرسپولیسِ قهرمان؛ تو لیگِ برتر بمان"! ... :|
و اما برسیم به چالشی دوست داشتنی ...
امشب در اقدامی جالب و فرهنگی از طرفِ دوستِ عزیزِ وبلاگی ما – فاطمه گلی ...
به چالشِ کتاب دعوت شدیم ... :)
راستش من قبلا چند باری درباره کتاب و کتابخوانی نوشتم ...
اغلب هم اگر یادتون باشه سوز و گُدازانه بود ...
بیشتر مبنی بر اینکه روزی روزگاری ما بودیم و کتاب، کتاب بود و ما ... !
اما این سال های اخیر ورود به دنیای الکترونیک و فضای مجازی ...
به طور کُلی ما رو از کتاب و کتابخوانی به شیوه مکتوب دور کرد ...
گرچه کتاب های کتابخانه ام رو بارها خونده ام ...
و همین الان میتونم لیستی بلندبالا
از بهترین کتاب هایی رو که در عمرم خوندم بنویسم ...
اما – متأسفانه - این روزها - آن گونه که بود و باید - همنشینِ کتاب نیستم ...
با این همه خوشحالم که دوستانِ خوب و کتاب دوستی دارم ...
که چنین برنامه هایی رو - در این وانفسای چالش های آبکی و سطل یخی ...
برای ترویج فرهنگِ کتاب به راه انداخته اند ...
کتاب هایی که من خیلی دوست دارم رو هم شاید بارها گفته ام؛
شاید سنخیتی با هم نداشته باشه اما مثل سایر علائقم به نوعی دارای تنوع و تأمله ...
اول کتابی که همچنان همراه من هست ...
و خواندنش جزء واجباتِ زندگیم محسوب میشه ...
و آرامبخش لحظاتِ عمرم - اخت القرآن - صحیفه سجادیه هست ...
که همگان با دعاهای زیبا و مضامین بلندش آشنایی دارند ...
دوم کتابی که نثر و نویسندگی اش بر من تأثیر فراوانی داشت در دوران دانشجویی؛
رمانِ صد سال تنهایی نوشته گابریل گارسیا مارکز هست ...
کتاب سوم هم که خوندم ...
و نادیده گرفتن هشدارها و تحلیل های محقق ...
و نویسنده اش رو از سوی متولیانِ فرهنگی کشور هیچگاه فراموش نمی کنم؛
کتابِ "توسعه و تضاد" فرامرز رفیع پور هست ...
نکته آخر اینکه؛ تا باشه از این چالش ها ... :)