"آن گُلِ سرخی که در آن بامداد ...
هدیه آوردم ترا خندان و شاد ...
تو نبودی در درون خویش و ماند ...
روی قلبم، سال ها، آواز خواند" ...
"آن گُلِ سرخی که در آن بامداد ...
هدیه آوردم ترا خندان و شاد ...
تو نبودی در درون خویش و ماند ...
روی قلبم، سال ها، آواز خواند" ...