برف که میاد ...
هر چی حس خوب و نوستالژیک هست، همه یه جا به سراغت میاد ... !
نوشیدن یه فنجان چای داغ ...
و تماشای دونه های سفید و بلورین برف ...
که رقص کنان از ابرهای تیره آسمون خاکستری به زمین می رسند ...
واقعا رمانتیک و رویایی اند ...
قدم زدن توی برف هم لذتی مضاعف داره، وقتی خیالت جمع و دلت گرم باشه ...
تا چشم کار می کنه، برف می بینی و برف ...
همه جا یکرنگ، همه جا یکجور، همه جا یکدست، همه جا سفید ...
برف و باد و سرما، سوز سردی که هر طوری هست پوستت رو نوازش می کنه ...
از لابه لای اون همه لباس گرم که پوشیدی ...
اون وقت مثل بچه ها، هر چی زیبایی و شگفتی هست ...
به چشمت میاد و به گوشت میرسه ...
اولین رد پا توی کوچه، شاخه های درختان پوشیده از برف ...
آواز گنجشک ها و پرواز کلاغ ها و کبوترها که به نظرت در حال فرارند ...
صدای برف زیر گام های آهسته و با احتیاط، بوی نان داغ ...
لبوی سرخ توی سینی دستفروش ها ...
دونه های برفی که توی بخار داغ لبوها آب میشند ...
شال و کلاه و چکمه ها و چترهای رنگارنگ ...
لیز خوردن ها، برف بازی ها، آدم برفی ها، عکس و فیلم گرفتن ها ...
اما وای به حال اینکه به خودت بیایی و به دنیای واقعی ات برگردی ...
اخبار و گزارش های بارش برف در هفته ای که گذشت - چندان خوشایند نبود ...
ارتفاع برف در برخی مناطق کوهستانی و روستایی گیلان و مازندران به 2 متر رسید ...
برخی از شهرها و خیلی از روستاهامون گرفتار شدند و در محاصره برف ... !
نمی دونم تا کی باید برف برامون تبدیل به بحران بشه ...
اونم در شرایطی که برف و باران از مدت ها قبل پیش بینی و اعلام میشه ... ؟!
اشکال کجاست ... ؟!
پیش بینی کارشناسان هواشناسی درست نیست ... !؟
یا مسئولان استانی و مردم بی برنامه و غافلند ... ؟!
فکر می کردیم بعد اتفاق تلخ برف 83 گیلان و تجربه ای که حاصل شد ...
مسئولان آمادگی مقابله با حوادث این چنینی رو در سال های بعد داشته باشند ...
و دیگه هیچ وقت از جمله غافلگیر شدیم، استفاده نکنند ... !
اصلا غافلگیر شدن در برابر حوادث قابل پیش بینی چون بارش برف و باران ...
چه معنایی میتونه داشته باشه ... ؟!
تا کی باید با هر برف چند روزه ای که میاد، آب و برق و گاز و تلفن مناطق قطع بشه ... ؟!
راه های عبور و مرور بسته بشه، مغازه دارها گرانفروشی کنند ... !
قحطی کذایی ایجاد بشه ... ؟!
روستاها در برف، محاصره بشند و در بی خبری محض فرو برند ... ؟!
روستاهای ما تا کی باید در حوادثی که پیش میاد، در اولویت برنامه ها نباشند ... !
تا کی امکانات توی شهرها بمونه ...؟!
تا کی بعد هر برف چند روزه، راه روستاها دیرتر از همه جا باز بشه ...؟!
برق و آب و تلفنشون هم بعدتر ها وصل بشه ...؟!
گاز هم که ندارند اغلبشون ... !
هرچند - در ابتدا - مقصر، مسئولان محلی شون هستند ...
که در طول سال به فکر این مواقع نیستند ...
و معلوم نیست چرا این وضع بهبود پیدا نمی کنه ... ؟!
بر اساس اخبار و گزارش های رسیده ...
خسارت ها و مشکلات برخی شهرستان های گیلان و مازندران ...
بیش از اون چیزی هست که اعلام میشه ...
چرا در این جور حوادث ...
مسئولان یا حرف از غافلگیری می زنند ... ؟!
یا در وهله اول خبر و رویداد رو انکار می کنند ... ؟!
اگر همیشه آماده باشیم و از همون ابتدای حادثه یا پیش از آن دست به کار بشیم ...
شاید خیلی از این به اصطلاح بحران ها پیش نیاد ...
تدبیر و مدیریت بحران که فقط بعد از اتفاق، معنی پیدا نمی کنه ... ؟!
مدیریت خوب ...
مثل تصمیم به موقع شورای هماهنگی مدیریت بحران گیلان ...
در قطع سوخت گاز نیروگاه های سیکل ترکیبی رودبار و پرهسر ...
برای تقویت فشار گاز خانگی در روزهای گذشته که باعث شد ...
علی رغم افزایش 50 درصدی مصرف گاز، افت فشار گاز یا قطعی اش رو نداشته باشیم ...
امروز و فردا یخبندان هست ...
و الان انعکاس آفتاب زرین زمستانی بر روی برف ها واقعا دیدنیه ...
قندیل های یخی آویزان از سقف های شیروانی خانه ها، ناودان ها ...
و خیلی زیبایی های چشم نواز زمستانی ...
که میشه دید و شکر خالق هستی رو به جا آورد ...
اگر وجدان کاری، نوع دوستی، همدلی، تدبیر و مسئولیت در میان آدم ها بیشتر بود ...
شاید بهتر می شد زیبایی های طبیعت رو دید و با جان و دل لمس کرد ...