جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت توسط یک خبرنگار

تعطیلات چند روزه ای که گذشت به من کمک کرد تا بعد مدت ها ...

تغییری در فهرست پیوندهای سوژه نگار داشته باشم ...

یه خانه تکانی توی لینک های وب ...

این کار به خاطر دوستان جدیدی هست که تقاضای لینک شدن دارند ...

یا وبلاگ هایی که خودم دوست داشتم، لینک کنم ...

تغییرات وبلاگ - به خاطر قالب - کمی وقتگیره ...

برای همین خیلی دیر به دیر عوضشون می کنم ...

این تغییر فرصتی شد تا مروری داشته باشم روی وبلاگ های دوستان ...

در این میان خیلی موارد به ذهنم رسید که درباره اش بنویسم ...

از آمد و رفت های دوستان، کامنت هاشون و درخواست برای لینک شدن گرفته ...

تا اتفاقات، خاطرات و تجربیاتی که در این مدت داشتیم ...

البته مطالعه و بررسی وبلاگ نویسان رو - در واقع - برای نوشتن یه تحلیل ارتباطاتی ...

مدت هاست که شروع کردم و هنوز ادامه داره ...

اما در این بداهه نوشت فقط ...

به موضوع لینک شدن یا نشدن؛ مسأله این است! :) می پردازم:

در جامعه آماری کوچکی که من باهاشون سر و کار داشتم ...

خیلی وبلاگ ها دیدم که از سر هیجان و انگیزه زیاد شروع به کار کردند ...

پُر سر و صدا و همراه با شلوغ کاری ...

بعضی آروم و بی صدا ...

بعضی فقط برای یکی می نویسند، برخی فقط برای خودشون ... 

بعضی هم هر دو ...

وبلاگ های مدنظر ما – اما  ...

اونایی که محل آموزش و تمرین درس زندگی بوده و هستند ...

هر کدوم به فراخور حال و موقعیت خودشون ... 

وبلاگ هایی پُر از نکته و حکمت ...

وبلاگ هایی که وقتی واردش میشی، دست خالی بر نمی گردی ...

دنیای مجازی، درست مثل همین دنیای واقعیه ...

نگید نه که مطمئنم همه شما بارها در این فضا خندیدید یا گریه کردید ...

حالا بعضی ها - ممکنه در این موقعیت ها - به سختی بخندند یا گریه کنند ... !

خُب لبخند زدید یا اشکی در چشم ها حلقه زد و برگشت ... :))

دنیایی پُر از شادی و دلتنگی، ایمان و اعتقاد، درس و تجربه ...

دنیایی که مثل همین دنیای واقعی ما بی وفاست ...

نباید بهش دل بست ... 

نباید در اون غرق شد، نباید بهش دل خوش کرد ...

دنیایی که محل گذره، محل آزمایش و امتحان ... 

دنیایی پُر از تولد و مرگ، سلام و خداحافظی ...

دوستی و دشمنی، کدورت و آشتی، مرام و معرفت و ...

خودم خیلی تلاش کردم دوستانم از هر قشر و گروهی باشند و هستند ... 

من قبل از هر چیز یک روزنامه نگارم ...

یک خبرنگار ...

نوشتن برای مخاطب، نظرات و عکس العمل هایش برای من خیلی اهمیت داره ...

پیوندهای وبلاگم رو هم خواستم مثل صفحات یه مجله باشه ...

متنوع و پُر از مطلب برای خودم ... 

گفتم: خودم ... !

قبول دارید که در این فضا خیلی به خودمون بها میدیم ...

به حرفش گوش میدیم، هر چی دلش بخواد براش فراهم می کنیم ...

عکس، نوشته، آهنگ، فیلم و ... 

اما وای به حال ما که این خودم راضی نشه ...

طغیان کنه و معلوم هم نباشه که چه مرگشه ... ؟!

گرچه خودخواهی، خودنمایی و خودپسندی فقط به این فضا تعلق نداره ...

اما ملموس تره ... 

بد یا خوب، این قانون نانوشته در وبلاگ نویسی خیلی رعایت میشه ...

طبق همین قانونه که بعضی به کامنت ها جواب میدن ...

بعضی کامنت ها رو نمایش نمیدن ...

بعضی ها براشون مهم نیست چی میاد به عنوان نظر ...

فقط وبلاگشون کلیک بخوره و نظر داشته باشه ...

برسیم به نظرات تبلیغی ... :|

من که عمرا نمایش بدم این نظرات رو ...

دوستی هست که گاهی به این نظرات جواب میده، نصیحتشون می کنه ...

سعی می کنه به راه راست هدایتشون کنه! ... :))

آی می خندم وقتی این مدل جواباشو میخونم ... :)

آخرین نسخه کامنت تبلیغی رو حتما همه تون دیدید:

سلام خوبي ؟؟مطالبت زبياست ولي هرورز به بروز کن بازم ميام 

به وب سايت منم بيا يه نظر بزار خوشحال بشم باورت ميشه ما به همين نت 

متعاد شديم يه دونه نظر شما منو خيلي خوشحال ميکنه منتظرتم به خدا نيايي

خيلي ناراحت ميشم (اگه حوصله نظرنداري خواهش ميکنم يه سري بزن

(خواهشن منو لينک کن تورا خدا) بوسس 

ببینید چه جوریه؟! پر از دروغ و غلط ... !

دوست ما براش نوشته: شما که در خیلت به از ما کم نباشد ...

این همه خفت برای یک بازدید واقعا لازمه؟ این نوع جذب مشتری نوبره والا ...

خلاصه اینکه دنیایی داریم در این فضای نت ...

بگذریم ...

نمیخوام خیلی طولانی تر بشه این پُست ...

هر چند مطلب درباره اش زیاده ...

چیزی که خیلی در این فضای وب نویسی دلم میگیره ازش ...

حذف، فیلتر و تعطیلی وبلاگ هاست ...

عاشقانه ها، سیاسی نوشته های مغرضانه و طنز نوشته های هزل و هجو نما ...

که حسابشون جداست ...

و درباره اونا نمی نویسم ...

معمولا کاری بهشون ندارم ...

اما توی همین نگاه اجمالی که به پیوندهای قبلی وب داشتم ...

حدود 30 وبلاگ فقط، حذف کردند ... !

به دلایل مشخص یا نا مشخص، با خبر یا بی خبر و ... !

وبلاگ بیشتر از 10 تا از دوستانم فیلتر شدند ... !

و بیشتر از 50 تاشون راکدند و تعطیل کردند - موقت یا دائمی ... !

یه اعتراف بکنم ...

بخشی از دلگیری من ...

به خاطر وقت و عمری هست که صرف دوستی با چنین افرادی می کنم ...

اولین حسی که سراغم میاد اینه ...

که اگر دوستی ما براشون مهم بود، یه خبری می دادند ...

مثل بعضی هاشون که اطلاع دادند و رفتند ...

یا پیش بینی می کردیم و رفتند ...

به هر حال جای خالی دوستان، همیشه ناراحت کننده است ...

حتی اگر واسه خودمون باشه در واقع ... !

برای همین گفتم: شباهت های دنیای مجازی به دنیای واقعی کم نیست ...

اونی که وبلاگش رو حذف میکنه ...

به نظرم مثل اونیه که خودکشی میکنه در دنیای واقعی ...

 اونی که وبلاگش فیلتر میشه، به قتل میرسه و کشته میشه ...

به حق یا ناحق، کاری نداریم ...

و اونی که وبلاگش رو می بنده که الی ماشاءالله زیادند ... 

بدون شک مثل خیلی از ما ...

در مسیر زندگیش به یه مانع یا مشکل بزرگ خورده که هنگ کرده ...

یا ممکنه به اون هدفی که از ساخت وبلاگ داشته، رسیده ...

و دیگه انگیزه ای برای ادامه اش نداشته باشه ...

اینکه عاقبت ما کدوم یکی از اینهاست، هم خدا میدونه ...

مثل عاقبت ما در زندگی ...

فعلا - همین ...

بقیه حرف ها هم بمونه در پاسخ به کامنت ها ...

فقط دو تذکر ...

اگر وبلاگی بود که یادم رفت لینکش کنم یا از قلم افتاد، حتما اطلاع بدید ...

و اینکه: بیشتر مراقب ما یسطرون ها باشیم ... 

برچسب ها :

سوژه نگار

،

یک خبرنگار

،

نوشتن

،

وبلاگ

مشخصات
        سوژه نگار 🔹
صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه [بعد از آزادسازی] توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..
🔹